عالمان باید فهم خود را از معادلات پیرامونی عینی تر، دقیق تر و واقعی تر کنند
اما آنچه به ذهن من میرسد که میتوان به عنوان یک اصول کلی راهبردی از شیوه رفتار امام رضا انتخاب کرد و آنها را به لحاظ حواشی و مسایل پیرامونی خودمان عصری سازی کنیم و مبتنی بر عصر خود رفتار کنیم تا آن نکته که در عصر امام پاسخ داد در عصر ما هم پاسخ دهد. یکی از نکاتی که به ذهن من هست، این است که حاکمان ما و قاعدتاً عالمان ما باید تلاش کنند فهمشان را از عصر خودشان، از معادلات پیرامونی خود عینی تر، دقیق تر و واقعی تر کنند. این نکته حائز اهمیت در زندگی امام رضا است، یعنی امام رضا چون یک درک عینی و واقعی و درستی از معادلات پیرامونی خود داشت لذا وقتی ولایتعهدی پیشنهاد میشود با شروط خاص میپذیرد، یک پیام دارد که حاکمان ما باید در تصمیماتی که برای جامعه میگیرند، تلاش کنند که فهمشان را از عصر پیرامونی خود دقیق تر، عینی تر و واقعی تر کنند. ما اکنون پارهای از گرفتارهایی که در این چند دهه با آن مواجه بودیم این است که نیامدیم فهمان را از عصرمان و از معادلات پیرامونی دقیق تر کنیم. یک حرفی را مثلاً ۴۰ سال پیش گفتیم و گمان میکنیم که جهان این چهل سال هیچ تغییری نکرده و ما کماکان باید بر آن حرفها و گفتهها و سیاستها و شعارها باقی بمانیم. به نظرم این نشان دهنده این است که ما دچار یک ذهن کُند سیاسی شدیم یا توان تحلیل درک درستی از وقایع پیرامونی خود نداریم. حداقل گمان من بر این است که جهان سیاست را باید روز به روز رصد کرد، حتی یک ماه و یک هفته برای ثبات در معادلات سیاسی حرف قابل پذیرشی نیست، حال برگردید به اینکه ۴ دهه پیش سیاستی را اتخاذ کردیم و کماکان بخواهیم همان را ادامه دهیم و این نشان دهنده این است که از معادلات سیاسی درک درستی نداریم یا اگر داریم نشان این است که کند ذهن هستیم و نمیخواهیم این معادلات را در مدیریت مان انجام دهیم.
پابرجایی بر سیاستهای ۴ دهه پیش نشان دهنده عدم درک درست از معادلات سیاسی است
نکته دوم که بسیار هم مهم هست و در زندگی امام رضاست و جزو اصول و قواعد حیات سیاسی امام است، این است که امام چه قبل از ولایتعهدی و چه بعد از ولایتعهدی تلاش داشتند که حداکثر تلاش خودشان را برای حفظ جان و امنیت انسانها داشته باشند. گرچه در آن عهدنامه که حضرت میپذیرد، یک بند اشاره به این نکته هست که دستگاه عباسی برخورد با علویان را مقداری اصلاح کند تا جان علویان امنیت بیشتری پیدا کند، یا مثلاً یک جریانی را نقل میکنند که قبل از دوره ولایتعهدی به خانه علویان حمله میکنند و هر چه اموال هست را غارت میکنند از جمله به دستورهارون الرشید حمله میکنند و به خانه حضرت برای غارت وارد میشوند، حضرت وقتی متوجه میشود که اینها وارد خانه شدند جلوی اینها میایستد و میگوید چه میخواهید و میگویند که آمدیم غارت کنیم، حضرت میگوید که شما کاری به اهل خانه نداشته باشید، آنچه میخواهید من از آنها میگیرم و به شما میدهم، این عمل یک پیام مهمی دارد و آن اینکه حضرت تلاش دارند برای حفظ جان انسانها هر اندازه میتوانند گامهای ولو کوچک بردارند و در ولایتعهدی گام بزرگی برای حفظ جان انسانها برمی دارد. به گمانم حاکمان باید در سیاستگذاری و برنامه ریزیهایشان درکشان را از واقعیتهای پیرامونی و معادلات جهان و معادلات کشور و درون کشور یک معادلات معقول تر و منطقی تر کنند. چرا ما در پارهای از موارد مانند روابط شهروندان با حکومت یا شهروندان با نهاد روحانیت دچار مشکل هستیم؟ یک عامل مهم همین است که ما درکمان را از وضع پیرامونی تصحیح نکردیم. تلاش نکردیم واقعیتهای پیرامونی را به رسمت بشناسیم چون این اتفاق نیفتاده اکنون زبان مشترکی نداریم. یعنی در بسیاری از امور آدم گمان میکند که قدرت و حکومت زبان مشترکی با شهروندان خود ندارد و نهاد دینی ما نیز زیان مشترکی با پیروان و هواداران خود و کسانی که انتظار دارد از این نهاد دینی حمایت کنند، ندارد. احساس میکنم که این زبان مشترک نیست یا این زبان مشترک مقداری گنگ و نا مفهوم شده چون این اتفاق افتاده ما دچار یک بحرانهایی میشویم که اگر میخواهیم این بحرانها مدیریت شوند باید این چند نکته که بیان کردم مورد توجه قرار گیرند.
- ۰ نظر
- ۲۳ تیر ۰۰ ، ۱۹:۳۰