میان مردم و نهاد روحانیت زبان مشترکی وجود ندارد. شناسایی اندیشه و سیره سیاسی هر فرد، علاوه بر انکه نمایانگر باورها و نقش افرینی انها در تعیین رفتار سیاسی است، نشانگر درک درست وی از ساختار سیاسی جامعه نیز هست. اهمیت این موضوع، زمانی دوچندان است که یک شخص با توجه به جایگاه علمی، معنوی و اجتماعی، و جریانهای فکری و سیاسی عصر خویش، به تحلیل ساختار سیاسی پرداخته و متناسب با ان با تکیه بر اصول اعتقادی خویش، به ارایه رفتار متناسب با وضعیت سیاسی بپردازد. امام رضا(ع) با توجه به وضعیت ویژه حاکمیت بنی عباس و تلاش انان در کنترل رفتار سیاسی شیعیان و ایمه اطهار(ع) سلوک سیاسی را پیش گرفت که نتایج مثبت بی شماری داشت.
سبک و سلوک سیاسی امام رضا(ع) در دوران خود و نحوه مواجه هوشمندانه حضرت با دستگاه حاکم، قابل بررسی و مطالعه است. امام رضا(ع) به معادلات جامعه خویش اگاه بود و با شروطی ولایتعهدی را پذیرفت و گام بزرگی برای حفظ جان انسانها و گریز از قدسیت قدرت حاکم برداشت و موفقیتهای بسیار به دست اورد؛ امروز هم حاکمان باید در سیاستگذاری و برنامه ریزیهایشان درکشان را از واقعیتهای پیرامونی و معادلات جهان و درون کشور یک معادلات معقول تر و منطقی تر کنند. چرا ما در پارهای از موارد مانند روابط شهروندان با حکومت یا شهروندان با نهاد روحانیت دچار مشکل هستیم؟ یک عامل مهم همین است که ما درکمان را از وضع پیرامونی تصحیح نکردیم. تلاش نکردیم واقعیتهای پیرامونی را به رسمت بشناسیم چون این اتفاق نیفتاده اکنون زبان مشترکی نداریم. متن گفت وگوی با حجتالاسلام والمسلمین شفیعی را میخوانید:
اندیشه سیاسی بر پایه وضعیت سیاسی و اجتماعی و تاریخی هر عصر بروز و ظهور میکند بنابراین برای شناخت سیره سیاسی امام رضا لازم است این وضعیت و سپس موضع گیریها مورد بررسی قرار گیرد. براساس تاریخی فضای سیاسی حاکم در زمان امام رضا به چه صورت بود؟ حضرت در فضایی با خفقان سیاسی حضور داشتند یا ازاد اندیشی و ازادی بیان وجود داشت؟
برهه خاصی که امام رضا(ع) زندگی میکردند با انچه در دوران امویان بود، تفاوت جدی از جهت وجود یا عدم وجود ازادی در جامعه اسلامی وجود نداشت. به عبارت دیگر همان استبداد و تنگ نظریهایی که در دوران امویان بود، با تفاوتهایی به دوران عباسیان منتقل شد بدین معنا که در هر دو سلسله حکومت یعنی هم در حکومت امویان و هم در حکومت عباسیان، به گمان بنده با یک اصل، قاعده و نقطه مشترک مواجه هستیم و ان اولا تمرکز قدرت مطلق در دست یک سلسله یا یک فرد و طبقه خاص بود و از سوی دیگر علاوه بر تمرکز قدرت، تقدس قدرت وجود داشت. تقدس و تمرکز قدرت هر دو با هم در دوران امویان شکل میگیرد و عینا همین قاعده و اصل و نکته به دوران عباسیان منتقل میشود و در دوران عباسیان هم با همین دو نکته مواجه میشوید لذا ازاداندیشان یا به تعبیر امروزیها دگراندیشان یا کسانی که اصحاب اندیشه و تفکر هستند در هر دو قدرت معضلات و چالشها و مشکلاتشان به گمان من واحد هست یعنی هیچ تغییر جدی اتفاق نمیافتد
منبع : سایت حوزه نت
- ۰ نظر
- ۰۲ تیر ۰۰ ، ۱۶:۰۶