17 روز تا غدیر ....
مسئله غدیر با این مضمون بالا متعلق به همه مسلمان هاست ، چون به معنای حاکمیت عدل ،حاکمیت فضل و حاکمیت ولایت الله است.
مقام معظم رهبری
- ۰ نظر
- ۰۱ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۰۰
17 روز تا غدیر ....
مسئله غدیر با این مضمون بالا متعلق به همه مسلمان هاست ، چون به معنای حاکمیت عدل ،حاکمیت فضل و حاکمیت ولایت الله است.
مقام معظم رهبری
19 روز تا غدیر ....
ما شیعیان این حدیث متواتر - یعنی حدیث روز غدیر - را که همه محدثین بزرگ اسلام ، از شیعه و سنی نقل کرده اند ، مستند عقیده متقن شیعه میدانیم
مقام معظم رهبری
20 روز تا غدیر ....
عید غدیر به عنوان عید بزرگ الهی است. و علت این تعابیر رویداد بسیار مهمی است که در ماجرای غدیر محقق شد و آن تعیین ضابطه و قاعده حکومت در اسلام است
مقام معظم رهبری
21 روز تا غدیر ...
در غدیر علاوه بر تعیین ضابطه ، حضرت علی به عنوان مصداق امامت معرفی شدند که شخصیتی بزرگ ، نورانی ، قدسی و غیرقابل خدشه بودند
مقام معظم رهبری
۲۲ روز تا غدیر ....
تعیین امیرالمومنین هم که مظهر تقوا و علم و شجاعت و فداکاری و عدل در میان صحابه پیغمبر است ابعاد این مدیریت را روشن می کند
مقام معظم رهبری
۲۳ روز تا غدیر ....
شیعه و سنی در اصل وقوع حادثه غدیر و عظمت شخصیت امیر مومنان هم نظرند و آحاد امت اسلامی حضرت علی ابن ابی طالب را نقطه عالی و قله دست نیافتنی علم و تقوا و شجاعت می دانند
مقام معظم رهبری
حلم و بردبارى رسول خدا
رسول خدا صلى الله علیه و آله ، چند دینار به مردى یهودى بدهکار بود. مرد یهودى نزد پیامبر ( صلى الله علیه و آله ) آمد و گفت: طلب مرا بده . پیامبر فرمود: « در حال حاضر چیزى ندارم که پرداخت کنم.»
یهودى گفت: من تو را رها نمىکنم و از تو جدا نمىشوم تا طلبم را بگیرم!
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: « در این صورت من هم با تو مىنشینم.» رسول خدا با او نشست تا در همان مکان نماز ظهر و عصر ، مغرب و عشا و نماز صبح روز بعد را اقامه نمود. در این میان اصحاب ، آن مرد را تهدید مىکردند و وعده و وعید مىدادند.
پیامبر به اصحاب خود نگاه کرد و فرمود: «با او چه مىکنید؟ !» گفتند: اى رسول خدا ، یهودى شما را زندانی کند؟ ! فرمود: « خداوند مرا مبعوث نکرده تا به دیگران ظلم روا دارم» . زمان هم چنان مىگذشت و کانون حلم و بردبارى هرگز عصبانى نمىشد تا خورشید تابیدن گرفت و روز آشکار شد. ناگهان مرد یهودى گفت: اشهد ان لااله الاالله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله! !
مرد یهودى مال خود را در راه خدا تقسیم کرد و گفت: رفتار من با تو براى آن بود که ببینم صفاتى که در تورات برایت آمده در وجود تو متبلور هست یا خیر. زیرا در تورات خوانده بودم: محمد بن عبدالله، در مکه متولد مىشود و به مدینه هجرت مىکند ، او تندخو ، خشن و اهل داد و فریاد فحاشى نیست.» (14)
راستى رسول خدا چگونه این سعه ی صدر و بسط وجه را در وجود خود نهادینه کرده بود؟ امید که با پیروی از سیره ی ارزشمند آن پیامبر بزرگ ، در عمل بتوانیم زینت بخش دین مبین اسلام باشیم و دیگران را با رفتار خود ، به سوى دین و آیین محمدى صلى الله علیه و آله دعوت نماییم .
منبع : سایت تبیان
اوج مهر ورزى رسول خدا صلى الله علیه و آله
عفو و گذشت ، از زیباترین خصایص انسانى است و انسان هر قدر با فضیلت تر باشد میزان عفو ، گذشت و پرهیز از انتقام جویى نیز در او بیشتر خواهد بود . زندگى رسول خدا آن هم در میان اعراب ِ تندخو ، خشن و احساسى ، سرشار از مهر و مهرورزى بود . براى آشنایى بیشتر به داستان زیر توجه کنید :
هبار بن اسود کسى است که همزمان با خارج شدن زینب علیها سلام (دختر پیامبر) از مکه به او حمله مىکند که در اثر این حمله ، وى پس از مدتى بیمارى و تحمل رنج وفات مى یابد. همو (هبار) وقتى مسلمان شد نزد پیامبر رحمت صلى الله علیه و آله آمد و گفت : اى رسول خدا، ما اهل شرک بودیم که خدا به وسیله ی تو ما را هدایت کرد و به واسطه ی تو ما را از هلاکت رهانید . از نادانى من و از آن چه به تو رسیده ( وفات دخترت زینب ) در گذر من به کار زشت و گناه خود اعتراف مىکنم. پیامبر که غم بزرگى بر دل داشت با مهرورزى تمام فرمود: « همانا خداوند ، به تو احسان کرد و به سوى اسلام هدایتت نمود ، اسلام گذشته ها را نادیده مىگیرد و پاک مىکند... » (12) آیا این نوع گذشت و بخشش جز از قلب مالامال از رحمت و شفقت صادر مىشود.
منبع : سایت تبیان
همکارى در کارهاى گروهى
یکى از ویژگىهاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ، تواضع و فروتنى بود تا جایى که در جمع اصحاب بدون هیچ امتیازخواهى به همکارى و همیارى مىپرداخت.
در کتاب ارزشمند مکارم الاخلاق چنین نقل شده است که : روزى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به همراه کاروان در سفر بودند ، پیامبر فرمود: « گوسفندى براى غذا آماده شود.» یکى از صحابه گفت: ذبح آن با من ، دیگرى گفت : پوست کردن و سلاخى آن نیز با من ، دیگرى گفت: پختن آن هم با من ، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: « جمع آورى هیزم و چوب نیز به عهده من » ، اصحاب گفتند: یا رسول الله ، با بودن ما شما زحمت نکشید. فرمود: « مىدانم شما کارها را انجام مىدهید ولیکن من دوست ندارم که بر شما امتیازى داشته باشم و خداوند نیز از امتیاز داشتن بنده اش در میان اصحاب خود خشنود نیست » . آن گاه برخاست و به جمع آورى هیزم پرداخت. (5)
رفاقت و دوستى با یاران
در کتاب شریف کافى حدیثی بسیار جالب و خواندنى ، در موضوع رفاقت رسول خدا صلى الله علیه و آله با صحابه نقل شده که متن آن چنین است:
« رسول خدا صلى الله علیه و آله براى انجام غسل از منزل خارج شده و به سوى چاه رفتند . حذیفة بن یمان با پارچهاى حایل ایجاد کرد تا پیامبر غسل کرد. آن گاه حذیفه براى غسل نشست ، پیامبر صلى الله علیه و آله پارچه اى را برداشت تا براى او حایلى درست کند. حذیفه ابا کرد و گفت: پدر و مادرم به فدایت اى رسول خدا ، این کار را نکنید. پیامبر صلى الله علیه و آله نپذیرفت و پارچه را نگه داشت تا حذیفه غسل کرد و فرمود: « هر گاه دو نفر با هم دوست شدند ، محبوبترین آنها نزد خداوند کسى است که با دوستش بیشتر رفاقت و همکارى کند.» (6)
پیامبر عظیم الشان اسلام در مجالست با دوستان ، هیچ گاه خود را برتر و بالاتر از دیگران نمىدانست و در جمعى که ایشان حضور داشت ، اگر شخص غریبى وارد مىشد و پیامبر را نمىشناخت باید سؤال مىکرد که: کدامتان رسول خدا هستید چون آن قدر بىآلایش و خاکى بود که از محل جلوس و شکل لباس وى ، کسى نمىتوانست ایشان را بشناسد و همواره به اصحاب و یاران با التفات مىنگریست. به این داستان توجه کنید.
روزى اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد خانه ى پیامبر شدند ، به قدرى ازدحام شد که دیگر در خانه جا نبود. جریربن عبدالله ( یکى از اصحاب) آمد ولى به دلیل ازدحام ، خارج از منزل نشست. پیامبر با دیدن او لباس خود را (عباى خود را) برداشت ، پیچیده و براى وى فرستاد و فرمود: روى این لباس بنشین. جریر بن عبدالله ( که تحت تاثیر مهرورزى پیامبر قرار گرفته بود ) لباس را برداشت ، بوسید و بر دیدگان خود گذاشت. (7)
برای مبارزه با تملـّق و چاپلوسى و تعارفات بى فایده و پرضرر ، مناسب است سیره ی عملى پیامبر اکرم را اسوه و الگوى خویش قرار دهیم . انس بن مالک مىگوید : محبوب ترین فرد نزد اصحاب ، رسول خدا صلى الله علیه و آله بود ولى با این حال وقتى پیامبر را مىدیدند از جا بلند نمىشدند ، زیرا پیامبر این کار را دوست نداشت. (8)
رسول خدا صلى الله علیه و آله به همه اهل مجلس به طور یکسان التفات مىنمود ؛ تا کسى گمان نکند که دیگرى نزد پیامبر گرامى تر است و لحظات خود را میان آنها تقسیم مىکرد. (9)
او با یاران خود مىنشست ، گفت وگو مىکرد ، فرزندانشان را مورد تفقد قرار مىداد و بر دامن خود مىنشاند. (10)
در سلام کردن از همه پیشى مىگرفت و در مصافحه ، همیشه دست خود را زودتر جلو مىبرد ، اصحاب خود را با بهترین اسمشان صدا مىکرد و سخن کسى را قطع نمى نمود. (11)
منبع : سایت تبیان
ما در این نوشتار به اختصار ، تنها به یکى از ابعاد شخصیتى ِ پیامبراسلام ، یعنى اخلاق اجتماعى آن حضرت در کلام بزرگ مربى او ، حضرت رب العالمین مىپردازیم ، چه این که حضرتش فرمود: « انا ادیبُ الله و على ادیبى...» (2) من تربیت یافته خداى متعال هستم و على به دست من تربیت شده است. در ادامه نیز اخلاق اجتماعى آن حضرت را در احادیث شیعه و سنى بررسى مىکنیم.
خداوند متعال در سوره ی مبارکه ی آل عمران ، آیه 159 چنین مىفرماید :
« فیما رَحمة مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظّا غَلیظَ القَلبِ لا نَفَضُّوا مِن حَولِکَ فَاعْفُ عَنهُم وَ اسْتَغفِرْ لَهُم وَشاوِرهُم فِی الاَمرِ فَاذا عَزَمْتَ فَتَوَکَلْ عَلی اللهِ اِنَّ اللهَ یُحِبُ المُتَوکِلینَ.
در آیه فوق رمز جذب و گرایش مردم نسبت به پیامبرصلى الله علیه و آله ، نرم خویى ، خوشرویى و ملایمت آن حضرت در رفتار با مردم شمرده شده است و تأکید مىکند که : " اگر چنین نبودی ، مردم از اطراف تو پراکنده مىشدند و این موهبتى الهى است."
براى آشنایى بیشتر با خلق و خوى عظیم رسول خدا صلى الله علیه و آله ، به سراغ جمعى از صحابه ى آن حضرت مىرویم و از آنان مىخواهیم برایمان از خصوصیات رسول خدا صلى الله علیه و آله سخن بگویند :
پیامبر صلى الله علیه و آله با همراهان
انس بن مالک ، که ده سال به خدمتگزارى رسول خدا صلى الله علیه و آله پرداخت ، مىگوید: در این مدت براى کارهایى که انجام مىدادم حتى نمىگفتند: چرا این کار را کرده اى؟ و اگر کارى را ترک مىکردم و انجام نمىدادم ، نمىگفتند: چرا انجام نداده اى؟ ایشان در این مدت به من حتى «اف» نگفتند (3) ( کلمه اى که حکایت از اعتراض و ناراحتى داشته باشد ، از ایشان شنیده نشد.)
انس مىگوید: غذاى آن حضرت یک جرعه شیر براى افطار و یک جرعه براى سحر بود و چه بسا تنها یک جرعه براى افطار و سحر میل مىنمودند.
یک شب براى افطار آن حضرت شیر آماده کرده بودم ولى با تأخیر حضرت مواجه شدم. گمان کردم حضرت به منزل یکى از صحابه رفته و افطارى خورده است ؛ از این رو شیر را نوشیدم.
حضرت پس از عشا از مسجد آمدند ، من بلافاصله از یکى از صحابه ی حضرت پرسیدم: آیا پیامبر افطارى خورده اند؟ گفت: خیر. پیامبر صلى الله علیه و آله بى آن که چیزى بگوید و اعتراضى کنند شب را بدون غذا و افطار به صبح رساندند و تا به حال حتى سؤالى در آن مورد نپرسیده ، بلکه یادآورى هم نکردند. (4)
منبع : سایت تبیان
« لَقَدْ کانَ لَکُم فِی رَسوُلِ اللهِ اُسوةٌ حَسَنَة » (1)
سالیان و قرون متمادى است که دانشمندان و اندیشمندان عالم در پاسخ به این سؤال که محمد (ص) کیست و چه شخصیتى داشته است ؛ کتابها و مقالاتى نوشته اند و به قدر توان و فهم خویش مطالبى را بیان کرده اند ، به طورى که اگر بخواهیم آثارى را که در خصوص آن پیامبر عظیم الهى به زبانهاى مختلف تالیف شده است جمع آورى کنیم ، موسوعه ى بسیار عظیمى خواهد شد که از نظر کمى و کیفى بى نظیر است . به نظر شما رمز عظمت و ماندگارى شخصیت ِ فردى که به مکتب نرفت و خط ننوشت و مسأله آموز صد مدرس شد ، چیست؟
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به دست پروردگار عالمیان پرورش یافت و در مدت رسالت و پیامبرى به پیروزىهاى بزرگى دست یافت که بخشى از آن عبارتند از:
- لغو امتیاز خواهى و برترى جویى سفید بر سیاه.
- مبارزه با نظام قبیلگى و قوم محورى.
- رهانیدن ستمدیدگان از دست ظلم ستمگران و طاغوت.
- تثبیت و احیاى حقوق از دست رفته ى زنان.
- فراخوانى مردم به کسب علم و دانش و دورى از فساد و فحشا.
- پى ریزى پایه و شالوده ی حکومت بر اساس عقل ، منطق و درایت به جاى احساس و عاطفه.
و در یک کلام ، او توانست مردمان خشن ، بىعاطفه و بى احساس شبه جزیره ی عربستان را پس از قرنها فلاکت و بدبختى به عزت و سربلندى و نام آورى برساند و گستره ی حکومت اسلامى را از آن سرزمین خشک و سوزان تا عمق آفریقا و اروپاى سر سبز و پردامنه امتداد بخشد .
منبع : سایت تبیان
... و گواهى دهم که محمد (ص) بندهى او و پیامبر اوست. او را به آیین پرآوازه و نامدار؛ آثار و منشور فراهم آمده در نوشتار و نور درخشنده و فرمان قاطع و روشن گسیل داشت تا ابرهاى شبهه را بزداید و روشنى ها را بر کرسى نشاند و از آیات خشم الهى برحذر دارد و از عذاب بترساند .
اما مردم در شبانگاه طلوع محمد (ص) گرفتار فتنه هایى بودند که رشته ى دین را گسیخته و ارکان یقین را لرزانده، هر کس به سویى پناهنده و نظام زندگى درهم ریخته و راه نجات به هم آمده و نور امیدى باقى نمانده بود.
بازار هدایت بى رونق و ظلمت کورى همه گیر. بر خدا عصیان می شد و شیطان یاری میگشت. کشتى ایمان در غرقاب بود و بادبان آن در سقوط و نشانه هاى آن وخیم و راههاى آن ناراه.
آرى، از شیطان فرمان مى گرفتند و در بیراهه هاى او پاى مى کوبیدند و در گندابزار او پرسه مى زدند. آنها مظهر شیطان و پرچمدار او بودند.
فتنه همچنان بیداد مى کرد و مردم را لگدکوب مى ساخت و هر دم آماده ى حمله و هجوم بود و فضایى مه آلود از سرگردانى و نادانى و گرفتارى بر سینه ها سنگینى مى نمود. آنها در برترین خانه ها (حرم الهى) و در کنار بدترین همسایگان (بت پرستان) بودند.
چه جامعه ى ناامنى که خوابشان پریشانى و کابوس و روشنى چشمشان اشک خون بود، در سرزمینى که دهان دانشمندان به ذلت بسته و نادانان بر کرسى احترام نشسته.
منبع : سایت تبیان
بزرگترین نویسندۀ انگلستان بعد از شکسپیر. افکار بلند او در زمینۀ مذهب- علم- اقتصاد- خانواده و هنر اثر عمیقی بر روی مخاطبین خود داشته¬است. امواج خروشان افکار او در جوامع غربی منجر به روشنگری افکار عمومی مردم
می¬گردید. او در رابطه با شخصیت والای پیامبر بزرگ اسلام چنین می¬گوید: «من همیشه نسبت به دین محمد(ص) بواسطۀ خاصیت زنده¬بودن شگفت¬آورش نهایت احترام را داشته¬ام، به نظر من اسلام تنها دینی است که دارای آنچنان خاصیتی است که می¬تواند تغییرات گوناگون را به خود جذب کند و خود را با اشکال و صور هر عصر منطبق سازد. من دربارۀ دین حضرت محمد(ص) چنین پیش¬بینی کرده¬ام که کیش او برای فردای اروپا قابل قبول خواهد بود. همان¬طوری که در اروپای امروز هم پذیرش آن آغاز شده¬است. من معتقدم که اگر مردی مانند پیامبر اسلام فرمانروایی مطلق جهان عصر جدید را احراز کند طوری در حل مسائل و مشکلات جهان توفیق خواهد یافت که صلح و سعادتی را که بشر بشدت احتیاج دارد برای او تأمین خواهد کرد».
منبع : سایت تبیان
لئو تولستوى ( 1910 ـ 1828 ) نویسنده مشهور روسى در کتاب خود به نام محمد(ص) مى گوید: جاى هیچگونه شبهه و تردید نیست که پیامبر اسلام از بزرگان مصلحین دنیااست، آن هم مصلحى که به جامعه بشریت خدمات شایانى کرده است. و این فخر و مباهات براى او بس است که یک ملت خون ریز و وحشى را از چنگال اهریمنان عادات زشت و شنیع برهانید و راه ترقى را بر روى آنان بازکرد و حال آن که هر مرد عادى نمى تواند به چنین کار شگرفى اقدام کند و نتیجه بگیرد.
بنابر این شخص شخیص پیامبر اسلام، سزاوار همه گونه احترام و اکرام مى باشد شریعت پیامبر اسلام به علت توافق آن باعقل و حکمت در آینده عالم گیر خواهد شد.
منبع : سایت تبیان
مورخ و نویسندۀ آمریکایی(1885- 1981) که میلیونها نفر در جهان آثار او را مطالعه می¬کنند در رابطه با شخصیت بزرگ پیامبر بزرگوار اسلام چنین اظهار نظرمی¬کند: (کتاب پنجگام دین صفحۀ 185)
«اگر به میزان اثر این مرد بزرگ در مردم بسنجیم باید بگوئیم که حضرت محمد(ص) از بزرگترین بزرگان تاریخ انسانی است. وی درصدد بود سطح معلومات و اخلاق قومی را که از فرط گرمای هوا و خشکی صحرا به تاریکی توحش افتاده¬بودند، اوج دهد در این زمینه توفیقی یافت که از توفیقات تمام مصلحان جهان بیشتر بود کمتر کسی را جز او می¬توان یافت که همۀ آرزوهای خود را در راه دین انجام داده¬باشد، زیرا به دین اعتقاد داشت. محمد(ص) از قبایلبت¬پرست و پراکنده در صحرا امتی واحد به وجود آورد. برتر و بالاتر از دین یهود و دین مسیح و دین قدیم عربستان آئینی ساده و دینی روشن و نیرومند با معنویاتی که اساس آن شجاعت و منفعت قومی بود پدید آورد، که در طی یک نسل در یکصد معرکۀ نظامی پیروز شد و در مدت یک قرن یک امپراتوری عظیم و پهناور به¬وجود آورد و در روزگار ما نیروی مهمی است که بر یک نیمۀ جهان نفوذ دارد.
منبع : سایت تبیان
1. اسلام واقعی تشکیل شده از قرآن و عترت.
2. رها کردن هر یک به منزله از دست دادن هر دوی آنهاست.
3. عترت تشکیل شده از چهارده معصوم پاک که برای ما نباید فرقی بین آنها باشد؛ همانگونه که نباید بین عترت و قرآن فرقی گذاشت
4. وظیفه هر مسلمانی چنگ زدن و تمسک به این دو یادگار رسول صلی الله و علیه و آله است تا از سقوط در جهنم برهد و به مقامات عالیه بهشتی نائل شود . ان شاء الله
منبع : بخش سیره و عترت تبیان
آیت الله جوادی آملی(دامت برکاته) در خطبه دوم اولین نماز جمعه قم در سال پیامبر اعظم (4 /1/85) به خطر اسلام دور از قرآن هشدار دادند و به افرادی که فقط دم از اهل بیت علیهم السلام می زنند توصیه کرد که وظیفه هر مسلمان پیروی از ثقلین است. اگر در جامعه ای قرآن مهجور ماند به طور حتم عترت هم مهجور مانده است.
ایشان فرمودند:
«خیلیها متأسفانه گفتند: حَسبُنا کِتابُ الله، عترت را گذاشتند کنار! ما تقریباً گفتیم: حَسبُنَا العِترَ?ُ، قرآن را گذاشتیم کنار! چون تفسیر در بین ما (شیعه) رواج نداشت!
شما ببینید دهها و صدها تفسیر در بین دیگران (غیر شیعه) است. ما تفسیرمان بعد از شیخ طوسی چند قرن میگذرد، مرحوم امین الإسلام طبرسی است. بعد از امین الإسلام چند قرن میگذرد تا مرحوم فیض میرسد. بعد از مرحوم فیض در صافی چند قرن میگذرد تا علامه طباطبایی. حالا یک کسی چهار تا سوره را معنا کرده، چهار تا آیه را معنا کرده، آن که تفسیر نیست! ما هر دویست سال، سیصد سال یک تفسیر نوشتیم؛ آنها (غیر شیعه) هر سال یک تفسیر نوشتند. آنها گفتند: حَسبُنا کِتابُ الله ولی تا حدودی [هم] گرفتند.»
آنگاه به خطری مضاعف اشاره می کنند که جا دارد مسئولین دینی و متولیان فرهنگی کشور به آن توجه ویژه کنند. هر چند این سخنان به تیغ سانسور سیما گرفتار آمد اما قصد ما از نقل این گفتار توجه دادن ذهن مردم و دست اندرکاران مربوطه به این سمت و سو است تا چاره ای بیندیشند و کاری کنند.
ایشان افزودند:
«ما مشکل مان این است که گفتیم: حَسبُنَا العِترَةُ، و این عترت را هم سیزده نفر میدانیم، نه چهارده نفر!! ما اصلاً کاری درباره پیغمبر نکرده ایم! ما عترت مان از حضرت امیر شروع میشود تا حضرت أباصالح (علیهم آلاف التحیّه والثناء) سالی هم که یک روز به نام مبارک پیامبر است با مصیبت امام حسن مخلوط است! پیغمبر در بین ما شناخته شده نیست! در حالی که شما اگر خطبههای حضرت، نامههای حضرت، کلمات حضرت را بررسی کنید، میبینید یک حلقه مفقوده ای است بین روایات ما و قرآن، ... وجود مبارک حضرت خیلی غریب است؛ هم قرآن غریب است، هم پیامبر.
منبع : بخش سیره و عترت تبیان
امام خمینی رحمة الله علیه در ابتدای وصیت نامه الهی- سیاسی خود، خطر اسلام بی عترت را گوشزد می کند و با اشاره ای گذرا بر تاریخچه این اندیشه باطل نشان می دهد که اسلام بی عترت سرانجام به اسلامی ختم می شود که از قرآن هم بی بهره است و کاملا تهی از معارف الهیه است. ایشان می نویسند:
«مناسب دیدم اشارهاى گذرا و بسیار کوتاه از آنچه بر این دو ثقل گذشته است بنمایم. شاید جمله لَنْ یَفْتَرِقا حتّى یَرِدا عَلَىَّ الْحَوض اشاره باشد بر اینکه بعد از وجود مقدس رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- هرچه بر یکى از این دو گذشته است بر دیگرى [نیز] گذشته است و مهجوریت هر یک مهجوریت دیگرى است، تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا در «حوض» وارد شوند...
خودخواهان و طاغوتیان، قرآن کریم را وسیلهاى کردند براى حکومتهاى ضد قرآنى؛ و مفسران حقیقى قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله و سلم) دریافت کرده بودند و نداى انّى تارکٌ فیکُمُ الثقلین در گوششان بود با بهانههاى مختلف و توطئههاى از پیش تهیه شده، آنان را عقب زده و ... در حقیقت [با این کار] قرآن را ... از صحنه خارج کردند ... و انحراف از دین خدا و کتاب و سنت الهى را پایه گذارى کردند، تا کار به جایى رسید که قلم از شرح آن شرمسار است.»
تعجب است از این وارثانی که وصیت، پاره پاره می کنند و سنگ ارادت به سینه می زنند. اینجاست که صدای عالمان حقیقی و وارثان بر حق حضرتش به آسمان بلند می شود که ای قوم نابکار این چه ظلمی ست که بر وصیت پیامبرتان روا می دارید قربةً الی الله؟!
منبع : بخش عترت و سیره تبیان
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت و امتش را به دو گنجینه گرانبها سفارش کرد: کتاب خدا و خاندان مطهرش؛ « انّى تارکٌ فیکُمُ الثّقلَیْنِ کتابَ اللَّهِ و عترتى اهلَ بیتى»
سپس فرمود تا با این دو هستید گمراه نیستید و نیز بدانید که این دو از هم جدا شدنی نیستند تا اینکه در حوض بر من وارد شوند.
از سخن آن حضرت فهمیده می شود که این دو در حقیقت دو بال یک پروازند. از کار افتادن هر بالی مساویست با سقوطی دردناک تا قعر جهنم.
اما افسوس و صد افسوس که این پیام به خوبی دریافت نشد و یا اگر شد به آن اعتنایی نشد و آمد بر سر جامعه اسلامی آنچه نباید می آمد.
عده ای بال عترت بریدند تا خود بریده نشوند و عده ای دیگر به قرآن بی محلی کردند تا عترت را از غربت خارج کنند.
تعجب است از این وارثانی که وصیت، پاره پاره می کنند و سنگ ارادت به سینه می زنند.
اینجاست که صدای عالمان حقیقی و وارثان بر حق حضرتش به آسمان بلند می شود که ای قوم نابکار این چه ظلمی ست که بر وصیت پیامبرتان روا می دارید قربةً الی الله؟!
این بزرگان در شرح حدیث ثقلین گفتند و نوشتند که خیال نکنید رها کردن یک ثقل و چسبیدن به ثقلی دیگر یعنی عمل به وصیت آن حضرت. به تصریح خود روایت دور افتادن از یکی مساوی است با دور ماندن از هر دو؛ چرا که فرمود «لن یفترقا» این دو از هم جدا شدنی نیستند. پس هم قرآن بدون عترت ضلالت است و هم عترت بدون قرآن.
منبع : بخش عترت و سیره تبیان
حضرت امیر المومنین علی (ع) فرمودند :
( در روز غدیر ) وقتی که به همدیگر رسیدید همراه سلام ، مصافحه کنید و در این روز به یکدیگر هدیه بدهید. این سخنان را هرکه بود و شنید به آنکه نبود برساند ، توانگر به سراغ مستمند برود و قدرتمند به یاری ضعیف پیامبر مرا به این چیز ها امر کرده است.
وسائل الشیعه 7: 327
پیشنهاد اجرایی :
دست دادن و روبوسی با مومنین
سلمان عرض کرد: آیا این امر واقع مى شود اى رسول خدا (صلى الله علیه و آله)؟!
فرمود: آرى، سوگند به آن کس که جانم در دست او است، اى «سلمان»! در آن هنگام، ثروتمند رحمى بر فقیر نمى کند، تا آنجا که نیازمندى در میان جمعیت به پا مى خیزد و اظهار حاجت مى کند، و هیچ کس چیزى در دست او نمى نهد!
سلمان گفت: آیا این امر شدنى است اى رسول خدا (صلى الله علیه و آله)؟!
فرمود: آرى، سوگند به آن کس که جانم در دست او است، اى «سلمان»! در آن هنگام، «رویبضه» سخن مى گوید!
سلمان عرض کرد: پدر و مادرم فدایت باد اى رسول خدا (صلى الله علیه و آله)! «رویبضه» چیست؟
فرمود: کسى درباره امور مردم سخن مى گوید، که هرگز سخن نمى گفت: (و کسى اظهار نظر مى کند که مجال اظهار نظر به او نمى دادند).
در این هنگام، طولى نمى کشد که فریادى از زمین برمى خیزد، آن چنان که هر گروهى خیال مى کنند، این فریاد در منطقه آنها است.
باز مدتى که خدامى خواهد، به همان حال مى مانند، سپس در این مدت زمین را مى شکافند و زمین پاره هاى دل خود را بیرون مى افکند، فرمود: منظورم طلا و نقره است، سپس به ستون هاى مسجد با دست مبارکش اشاره کرد، گفت: همانند اینها! و در آن روز، دیگر طلا و نقره اى به درد نمى خورد (و فرمان الهى فرا مى رسد) این است معنى سخن پروردگار: فَقَدْ جاءَ اَشْراطُه.
منبع : باشگاه خبرنگاران
سلمان عرض کرد: آیا این امر واقع مى شود اى رسول خدا (صلى الله علیه و آله)؟!
فرمود: آرى، سوگند به آن کس که جانم در دست او است، اى «سلمان»! در آن هنگام، چیزى از مشرق چیزى از مغرب مى آورند (قوانینى از شرق و قوانینى از غرب) و امت من، متلوّن مى گردد! واى در آن روز بر ضعفاى امت از آنها، و واى بر آنها از عذاب الهى، نه بر صغیر رحم مى کنند، نه احترام به کبیر مى گذارند، و نه گنهکارى را مى بخشند، بدن هایشان همچون آدمیان است، اما قلوبشان قلوب شیاطین!
سلمان گفت: آیا این امر واقع مى شود اى رسول خدا (صلى الله علیه و آله)؟!
فرمود: آرى، سوگند به آن کس که جانم در دست او است، اى «سلمان»! در آن زمان، مردان به مردان قناعت مى کنند، و زنان به زنان، و بر سر پسران به رقابت برمى خیزند، همان گونه که براى دختران در خانواده هایشان!. مردان، خود را شبیه زنان و زنان خود را شبیه مردان مى کنند، و زنان بر زین سوار مى شوند (و به خودنمائى مى پردازند) بر آنها لعنت خداباد!
سلمان عرض کرد: آیا این امر واقع مى شود اى رسول خدا (صلى الله علیه و آله)؟!
فرمود: آرى، سوگند به آن کس که جانم در دست او است، اى «سلمان»! در آخر الزمان، به تزیین مساجد مى پردازند، آن چنان که معابد یهود و نصارا را تزیین مى کنند، قرآنها را مى آرایند (بى آنکه به محتواى آن عمل کنند) مناره هاى مساجد طولانى، و صفوف نمازگزاران فراوان، اما دلها نسبت به یکدیگر دشمن و زبانها مختلف است!
سلمان گفت: آیا این امر واقع مى شود اى رسول خدا (صلى الله علیه و آله)؟!
فرمود: آرى، سوگند به آن کس که جانم در دست او است، اى «سلمان»! در آن هنگام، پسران امت مرا با طلا تزیین مى کنند، و لباس هاى ابریشمین حریر و دیباج مى پوشند، و از پوست هاى پلنگ براى خود لباس تهیه مى کنند!
سلمان عرض کرد: آیا این امر واقع مى شود اى رسول خدا (صلى الله علیه و آله)؟!
فرمود: آرى، سوگند به آن کس که جانم در دست او است، اى «سلمان»! در آن هنگام، زنا آشکار مى گردد، معاملات با غیبتو رشوه انجام مى گیرد، دین را فرو مى نهند، و دنیا را برمى دارند.
سلمان گفت: آیا این امر شدنى است اى رسول خدا (صلى الله علیه و آله)؟!
منبع : باشگاه خبرنگاران
سلمان سوال مى کند: آیا چنین چیزى واقع مى شود اى رسول خدا (صلى الله علیه و آله)؟!
فرمود: آرى، سوگند به کسى که جانم در دست او است، اى «سلمان»! در آن روز، حکومت به دست زنان، و مشورت با بردگان خواهد بود، کودکان بر منابر مى نشینند، دروغ، ظرافت، و زکات، غرامت، و بیت المال، غنیمت محسوب مى شود!
مردم به پدر و مادر بدى مى کنند، و به دوستانشان نیکى، و ستاره دنباله دار در آسمان ظاهر مى شود.
سلمان پرسید: آیا این امر واقع مى شود اى رسول خدا (صلى الله علیه و آله)؟!
فرمود: آرى، سوگند به آن کس که جانم در دست او است، اى «سلمان»! در آن زمان زن با شوهرش شریک تجارت مى شود (و هر دو تمام تلاش خود را در بیرون خانه و براى ثروت اندوزى به کار مى گیرند) باران کم، و صاحبان کرم، خسیس؛ و تهى دستان حقیر شمرده مى شوند. در آن هنگام بازارها به یکدیگر نزدیک مى گردد، یکى مى گوید: چیزى نفروختم، و دیگرى مى گوید: سودى نبردم، و همه زبان به شکایت و مذمت پروردگار، مى گشایند!
سلمان پرسید: آیا این امر واقع مى شود اى رسول خدا (صلى الله علیه و آله)؟!
فرمود: آرى، سوگند به آن کس که جانم در دست او است، اى «سلمان»! در آن زمان اقوامى به حکومت مى رسند، که اگر مردم سخن بگویند، آنها را مى کشند، و اگر سکوت کنند، همه چیزشان را مباحمى شمرند، اموال آنها را غارت و احترامشان را پایمال، و خون هایشان را مى ریزند، و دلها را پر از عداوت و وحشت مى کنند، و همه مردم را ترسان و خائف و مرعوب مى بینى!
منبع : باشگاه خبرنگاران
یکى از مشروحترین و جامعترین احادیث در مورد نشانه هاى قیامت، حدیثى است که «ابن عباس» از پیغمبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله) در داستان «حجه الوداع» نقل کرده، که بسیارى از مسائل را به ما مى آموزد، و حاوى نکات فراوانى است، و روى همین جهت، تمام آن را ذیلاً مى آوریم:
او مى گوید: «ما با پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) در «حجه الوداع» بودیم (حجه الوداع آخرین حجى است که پیامبر در سال آخر عمر خود به جا آورد) حضرت حلقه در خانه «کعبه» را گرفت و رو به ما کرده، فرمود: آیا شما را از «اشراط الساعه» آگاه کنم؟
و سلمان در آن روز، از همه به پیامبر (صلى الله علیه و آله) نزدیکتر بود.
عرض کرد: آرى، اى رسول خدا (صلى الله علیه و آله)!
فرمود: از نشانه هاى قیامت، تضییع نماز، پیروى از شهوات، تمایل به هواپرستى، گرامى داشتن ثروتمندان، فروختن دین به دنیا است، و در این هنگام است که قلب مومن، از این همه زشتىها که مى بیند، و توانائى بر تغییر آن را ندارد، در درونش آب مى شود، چنان که نمک در آب.
سلمان گفت: آیا چنین امرى واقع مى شود اى رسول خدا (صلى الله علیه و آله)؟!
فرمود: آرى، سوگند به آن کس که جانم به دست او است، اى «سلمان»! در آن زمان، زمامدارانى ظالم، وزرائى فاسق، کارشناسانى ستمگر، و امنائى خائن بر مردم حکومت مى کنند.
سلمان پرسید: آیا این امر واقع مى شود اى رسول خدا (صلى الله علیه و آله)؟!
فرمود: آرى، سوگند به آن کس که جانم در دست او است، اى «سلمان»! در آن هنگام زشتىها زیبا، و زیبائىها زشت مى شود، امانت به خیانتکار سپرده مى شود، و امانتدار خیانت مى کند، دروغگو را تصدیق مى کنند و راستگو را تکذیب!
0 روز مانده است ...
امروز :
1398/4/26
1440/11/15
" عید سعید غدیر خم مبارک "