جنبش مهدوی 313

سلام خوش آمدید

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام جواد» ثبت شده است

 

عالمان باید فهم خود را از معادلات پیرامونی عینی تر، دقیق تر و واقعی تر کنند

اما آنچه به ذهن من می‌رسد که می‌توان به عنوان یک اصول کلی راهبردی از شیوه رفتار امام رضا انتخاب کرد و آنها را به لحاظ حواشی و مسایل پیرامونی خودمان عصری سازی کنیم و مبتنی بر عصر خود رفتار کنیم تا آن نکته که در عصر امام پاسخ داد در عصر ما هم پاسخ دهد. یکی از نکاتی که به ذهن من هست، این است که حاکمان ما و قاعدتاً عالمان ما باید تلاش کنند فهمشان را از عصر خودشان، از معادلات پیرامونی خود عینی تر، دقیق تر و واقعی تر کنند. این نکته حائز اهمیت در زندگی امام رضا است، یعنی امام رضا چون یک درک عینی و واقعی و درستی از معادلات پیرامونی خود داشت لذا وقتی ولایتعهدی پیشنهاد می‌شود با شروط خاص می‌پذیرد، یک پیام دارد که حاکمان ما باید در تصمیماتی که برای جامعه می‌گیرند، تلاش کنند که فهمشان را از عصر پیرامونی خود دقیق تر، عینی تر و واقعی تر کنند. ما اکنون پاره‌ای از گرفتارهایی که در این چند دهه با آن مواجه بودیم این است که نیامدیم فهمان را از عصرمان و از معادلات پیرامونی دقیق تر کنیم. یک حرفی را مثلاً ۴۰ سال پیش گفتیم و گمان می‌کنیم که جهان این چهل سال هیچ تغییری نکرده و ما کماکان باید بر آن حرف‌ها و گفته‌ها و سیاست‌ها و شعارها باقی بمانیم. به نظرم این نشان دهنده این است که ما دچار یک ذهن کُند سیاسی شدیم یا توان تحلیل درک درستی از وقایع پیرامونی خود نداریم. حداقل گمان من بر این است که جهان سیاست را باید روز به روز رصد کرد، حتی یک ماه و یک هفته برای ثبات در معادلات سیاسی حرف قابل پذیرشی نیست، حال برگردید به اینکه ۴ دهه پیش سیاستی را اتخاذ کردیم و کماکان بخواهیم همان را ادامه دهیم و این نشان دهنده این است که از معادلات سیاسی درک درستی نداریم یا اگر داریم نشان این است که کند ذهن هستیم و نمی‌خواهیم این معادلات را در مدیریت مان انجام دهیم.

 پابرجایی بر سیاست‌های ۴ دهه پیش نشان دهنده عدم درک درست از معادلات سیاسی است

نکته دوم که بسیار هم مهم هست و در زندگی امام رضاست و جزو اصول و قواعد حیات سیاسی امام است، این است که امام چه قبل از ولایتعهدی و چه بعد از ولایتعهدی تلاش داشتند که حداکثر تلاش خودشان را برای حفظ جان و امنیت انسان‌ها داشته باشند. گرچه در آن عهدنامه که حضرت می‌پذیرد، یک بند اشاره به این نکته هست که دستگاه عباسی برخورد با علویان را مقداری اصلاح کند تا جان علویان امنیت بیشتری پیدا کند، یا مثلاً یک جریانی را نقل می‌کنند که قبل از دوره ولایتعهدی به خانه علویان حمله می‌کنند و هر چه اموال هست را غارت می‌کنند از جمله به دستور‌هارون الرشید حمله می‌کنند و به خانه حضرت برای غارت وارد می‌شوند، حضرت وقتی متوجه می‌شود که اینها وارد خانه شدند جلوی اینها می‌ایستد و می‌گوید چه می‌خواهید و می‌گویند که آمدیم غارت کنیم، حضرت می‌گوید که شما کاری به اهل خانه نداشته باشید، آنچه می‌خواهید من از آنها می‌گیرم و به شما می‌دهم، این عمل یک پیام مهمی دارد و آن اینکه حضرت تلاش دارند برای حفظ جان انسان‌ها هر اندازه می‌توانند گام‌های ولو کوچک بردارند و در ولایتعهدی گام بزرگی برای حفظ جان انسان‌ها برمی دارد. به گمانم حاکمان باید در سیاستگذاری و برنامه ریزی‌هایشان درکشان را از واقعیت‌های پیرامونی و معادلات جهان و معادلات کشور و درون کشور یک معادلات معقول تر و منطقی تر کنند. چرا ما در پاره‌ای از موارد مانند روابط شهروندان با حکومت یا شهروندان با نهاد روحانیت دچار مشکل هستیم؟ یک عامل مهم همین است که ما درکمان را از وضع پیرامونی تصحیح نکردیم. تلاش نکردیم واقعیت‌های پیرامونی را به رسمت بشناسیم چون این اتفاق نیفتاده اکنون زبان مشترکی نداریم. یعنی در بسیاری از امور آدم گمان می‌کند که قدرت و حکومت زبان مشترکی با شهروندان خود ندارد و نهاد دینی ما نیز زیان مشترکی با پیروان و هواداران خود و کسانی که انتظار دارد از این نهاد دینی حمایت کنند، ندارد. احساس می‌کنم که این زبان مشترک نیست یا این زبان مشترک مقداری گنگ و نا مفهوم شده چون این اتفاق افتاده ما دچار یک بحران‌هایی می‌شویم که اگر می‌خواهیم این بحران‌ها مدیریت شوند باید این چند نکته که بیان کردم مورد توجه قرار گیرند.

  • محمدرضا دهایی

 

گفت وگو باید از حالت تحکم و خود حق پنداری خارج شود تا مورد پذیرش دیگران قرار گیرد

در یک روایتی که از امام رضا نقل شده حضرت وقتی می‌خواهند امام را به تصویر بکشند، می‌فرمایند: نگاه من به حاکم و امام مسلمین این چنین است، الإِمامُ الأَنیسُ الرَّفیقُ؛ امام مونس دلسوز است و وَالوالِدُ الشَّفیقُ؛ و امام پدر مهربان است، وَالأَخُ الشَّقیقُ، امام برادر همدل است. این تصویر امام از امامت و از حاکم جامعه اسلامی به خوبی آن منش، روش و نگاه سیاسی امام را هم به جایگاه امامت و حکومت نشان می‌دهد و هم مشخص می‌کند که امام در مقام گفت وگویی با دیگران باید خودش را مظهر اینها بداند یعنی امام رضا به عنوان یک طرف گفت وگو، باید خود را الإِمامُ الأَنیسُ الرَّفیقُ، وَالوالِدُ الشَّفیقُ، وَالأَخُ الشَّقیقُ بداند تا این گفت وگو از حالت تحکم یا خود حق پنداری یا از موضع بالا سخن گفتن، بیرون بیاد که پذیرش آن برای کسی که در مقابل حضرت گفت وگو می‌کند، راحت تر و آسان تر شود.

الگوسازی از امامان باید معطوف به تمام معادلات عصر ما باشد

شناسایی اندیشه و سیره سیاسی هر فرد، علاوه بر آنکه نمایانگر باورها و نقش آفرینی آنها در تعیین رفتار سیاسی است، نشانگر درک درست وی از ساختار سیاسی جامعه نیز هست. که امام رضا درک درست از جامعه داشتند و با هوشیاری، آگاهی از فضای جامعه و حکومت، تصمیم گیری منطقی و درست به دور از قدرت طلبی، و مناظره و ارایه نظرات در اوج اخلاق مداری توانستند فضای سیاسی زمان را به نفع خود تغییر دهند، سیاسیون کشور و مسئولین در عملکردهای خود تا چه میزان در الگوبرداری از سلوک سیاسی امام رضا(ع) موفق بودند؟ درست است که باید نگاه کلی ما به شیوه‌های رفتاری امامان باشد، یا به عبارت دیگر باید تلاش کنیم که آن اصول کلی رفتارها و حرکت‌هایمان را با ائمه بسنجیم، اما من در بسیاری از مواقع این نکته را گفتم که ندیدن این فاصله هم مقداری ما را دچار مشکل می‌کند به عبارت دیگر الگوسازی از امامان باید معطوف به تمام معادلات عصر ما باشد. اکنون معادلات پیچیده‌ای در جهان پیرامونی داریم که در عصر امام حتی پس از امام تا صد سال و دویست سال پیش، این پیچیدگی در معادلات حضور نداشت، من می‌خواهم معادلات را به عبارت ساده تر ساده سازی نکنیم و نگوییم که امام رضا و امام حسین و حسن، این چنین رفتار کردند لذا مثلاً حاکمان و فقیهان ما باید این چنین رفتار کنند، به گمانم مقداری ساده سازی خطرناک است.

  • محمدرضا دهایی

 

با توجه به سن کم امام جواد (ع) این آزمایش از طرف شیعیان در مورد آن حضرت ضرورت بیشتری پیدا می‌کرد، بر این اساس در مواقع و فرصت‌های مختلف، این آزمایش را درباره آن حضرت به عمل آورده و پس از آن اکثریت قریب به اتفاق آنان ـ جز افراد نادری ـ با اطمینان خاطر، امامت او را پذیرفتند.
در این مورد گفتنی است: در مجلسی که ذکرش رفت شیعیان گردآمدند تا مسئله جانشینی امام جواد (ع) را حل کنند. یونس بن عبدالرحمان که از شیعیان قابل اعتماد نزد امام رضا (ع) بود گفت: تا این فرزند (امام جواد) بزرگ شود چه باید بکنیم؟ در این هنگام ریان بن صلت از جای خود برخاسته و به اعتراض گفت: تو خود را از نظر ظاهر مؤمن به امام جواد (ع) نشان می‌دهی ولی پیداست که در باطن به امامت او تردید داری، اگر امامت وی از جانب خدا باشد حتی اگر طفل یک‌روزه هم باشد به منزله شیخ و چنانکه از طرف خدا نباشد حتی اگر هزار سال هم عمر کرده باشد مانند سایر مردم است. دیگران برخاسته و ریان را ساکت کردند... بالأخره در ایام حجّ علمای شیعه از بغداد و دیگر شهرها گردهم آمده و هشتاد نفر عازم مدینه شدند، ابتدا پیش عبدالله بن موسی رفتند ولی هنگامی که گمشده خود را پیش او نیافتند از وی روی برتافتند و به حضور امام جواد (ع)مشرف شدند. آن حضرت به سؤالات آنان پاسخ گفت و آنها از پاسخ‌های وی که نشان بارزی از امامت و علم الهی وی بود شادمان شدند.
بار دیگر گروهی از شیعیان از قطار مختلف نزد آن حضرت گرد آمده و در یک مجلس از مسائل بسیاری زیادی سؤال کردند و آن حضرت در حالی که بیش از 10 سال نداشت به تمام آن سؤالات پاسخ داد. گر چه امکان دارد در این رقم اغراق شده باشد ولی آنچه از اصل روایت به دست می‌آید آن است که:
اولاً: شیعیان اصرار داشتند تا از طریق دانش امام، امامت وی را بپذیرند.
ثانیاً: امام در حالی که هنوز کودک خردسالی بیش نبود به دلیل الهی بودن امر امامت به‌خوبی قادر به سؤالات علمی و فقهی شیعیان جواب بدهد.
شیخ مفید ـ با اشاره به اینکه پس از وفات امام رضا (ع) گروهی از شیعیان حتّی امامت آن حضرت را انکار کرده و به عقیده واقفیه گرویدند و عده‌ای دیگر به امامت احمد بن موسی قائل شدند ـ بر امامت حضرت جواد (ع) که اکثریت شیعه آن را پذیرفته‌ بودند تأکید کرده و برای اثبات آن، علاوه بر دلیل عقلی (کمال العقل لا یستنکر لحجج الله مع صِغَر السنّ) به آیاتی که درباره حضرت عیسی (ع) نازل شده، استدلال می‌کند. همچنین اشاره‌ای به دعوت رسول خدا (ص) از امام علی (ع) برای پذیرش اسلام در حالی که آن حضرت هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، دارد در صورتی که از دیگر افراد هم سنّ و سال وی هرگز چنین دعوتی به عمل نیاورده است و بالأخره شرکت دادن حسن و حسین (ع) در مباهله در حالی که در آن هنگام هنوز دو کودک خردسالی بیش نبودند شاهد دیگر شیخ مفید بر صحت نظرش است.
در امر امامت، آنچه مهم است تنصیص امام سابق بر امامت امام پس از خود می‌باشد که شیخ مفید آن را از تعدادی از اصحاب بزرگ و نزدیک به امام رضا (ع) درباره امامت امام جواد (ع) نقل کرده و راویان این نص را چنین بر می‌شمارد:
علی بن جعفر بن محمد الصادق (ع)، صفوان بن یحیی، معمرّ بن خلاّد، حسین بن بشّار، ابن ابی نصرالبزنطی، ابن قیاما الواسطی، حسن بن جَهْم، ابویحیی الصنعانی، الخیراتی، یحیی بن حبیب بن الزّیات و جماعت زیاد دیگر.
شیخ، روایات عدّه‌ای از نامبردگان را در کتاب ارشاد آورده و استاد عطاردی نیز تقریباً همه آنها را در مسند الامام الجواد (ع) گرد آورده است. علاّمه مجلسی نیز در بحار فصلی به ذکر نصوص وارده در امامت آن امام همام اختصاص داده است.
از این روایات به‌خوبی بر می‌آید که امام رضا (ع) در موارد متعدد و مناسبت‌های گوناگونی که پیش می‌آمده، امامت فرزند بزرگوارش را گوشزد کرده و اصحاب بزرگ خود را در جریان امر گذاشته است. در واقع استقامت اکثریت اصحاب امام رضا (ع) بر امامت حضرت جواد (ع) که پشتوانه‌اش همین فرمایشات امام رضا (ع) بوده، خود بهترین دلیل بر حقانیت امامت آن بزرگوار است؛ زیرا بزرگان شیعه، فقها و محدثان آنها در پذیرش امامت امامان، دقت عجیبی از خود نشان می‌دادند و همان گونه که گذشت با وجود نص بعد از سؤالات علمی متعدد، امامت آنان را می‌پذیرفتند.
 

منبع : سایت تبیان - سایت پرسمان

  • محمدرضا دهایی

 

تردیدی نیست اضطرابی که پس از رحلت امام رضا (ع) در میان شیعیان آن حضرت به‌وجود آمد، موجب شد برخی از آنها به دنبال عبدالله بن موسی برادر امام رضا (ع) بروند ولی از آنجا که حاضر نبودند بدون دلیل، امامت کسی را بپذیرند جمعی از آنها پیش وی مسائلی مطرح کردند و هنگامی که او را از جواب مسائل خود ناتوان دیدند، وی را ترک کردند.
عده دیگری نیز به واقفیه که بر امام کاظم (ع) توقف کرده بودند پیوستند. علّت این هر دو گرایش -به نظر نوبختی- همین بود که آنها بلوغ را یکی از شرایط امامت می‌دانسته‌اند.
با تمام این احوال اکثریت شیعیان به امامت امام جواد (ع) گردن نهادند. گرچه در میان آنان کسانی بودند که مسئله سن را به رخ خود امام جواد (ع) کشیدند و آن حضرت در جواب، اشاره به جانشینی سلیمان از داود (ع) کرده و فرمود: حضرت سلیمان هنگامی که هنوز کودکی بیش نبود و گو سفندان را به چرا می‌برد حضرت داود او را جانشین خود کرد در حالی که عبّاد و علمای بنی‌اسرائیل، این عمل او را انکار می‌کردند.
به نوشته نوبختی مستندِ قائلین به امامت ابوجعفر (ع) مسئله یحیی بن زکریا و نبوت عیسی (ع) در دوران شیر خوارگی و داستان یوسف و علم حضرت سلیمان بود که نشان می‌داد علم در حجج الله که هنوز به سن بلوغ نرسیده‌اند بدون آموزش و یادگیری و به طور لدنّی، می‌تواند وجود داشته باشد.
شیعیان امامی از یک سو امامت را از وجهه الهی آن می‌نگریستند از این رو کمی سن امام هرگز نمی‌توانست در عقیده آنها خللی وارد آورد و از سوی دیگر آنچه اهمیت داشت بروز این وجهه الهی در علم و دانش امامان بوده است. در واقع امامان، پاسخگوی تمامی سؤالات شیعیان بودند. از این رو آنان در مورد کلیه امامان این اصل را رعایت کرده و آنان را در مقابل انواع سؤالات قرار می‌دادند و تنها موقعی که احساس می‌کردند آنان به‌خوبی از عهده پاسخ به این سؤالات برمی‌آیند (با وجود نص به امامتشان) از طرف شیعیان به عنوان امام معصوم شناخته می‌شدند.

 

منبع : سایت تبیان - سایت پرسمان

  • محمدرضا دهایی

 

با توجه به سن کم امام جواد (ع) این آزمایش از طرف شیعیان در مورد آن حضرت ضرورت بیشتری پیدا می‌کرد، بر این اساس در مواقع و فرصت‌های مختلف، این آزمایش را درباره آن حضرت به عمل آورده و پس از آن اکثریت قریب به اتفاق آنان ـ جز افراد نادری ـ با اطمینان خاطر، امامت او را پذیرفتند.


یکی از مسائلی که در مباحث کلامی مربوط به امامت، جایگاه ویژه‌ای یافت این بود که آیا ممکن است کسی پیش از بلوغ به مقام امامت برسد؟ این مسئله از آن هنگام که امام جواد (ع) در سال 203 به امامت رسیدبه صورت جدّی‌تری در محافل علمی ـ کلامی مطرح می‌شد تا بعدها در سال 220 در رابطه با امامت امام هادی علیه‌السلام و پس از آن حضرت مهدی (عج) حدّت آن به اوج خود رسید.
در سال 203 که امام رضا علیه‌السلام به شهادت رسید، شیعیان آن حضرت به علت اینکه تنها فرزند وی (امام جواد) بیش از هشت یا 9 سال نداشت در نگرانی و اضطراب عمیقی فرورفتند، به نوشته برخی از مورخان: در این جریان شیعیان به حیرت افتاده و میان آنان اختلاف پدید آمد، شیعیان دیگر شهرها نیز متحیر شدند. به همین جهت گروهی از آنان در منزل عبدالرحمان بن حجّاج گرد آمده و ضجّه و ناله سر دادند.
این مشکل برای شیعیان که مهم‌ترین رکن ایمان را اطاعت از امام معصوم دانسته و در مسائل و مشکلات فقهی و دینی خود به وی رجوع می‌کردند از اهمیت زیادی برخوردار بوده و نمی‌توانست همچنان لا ینحل بماند. البته برای شیعیان مسلّم بود که امام رضا (ع) فرزند خود امام جواد (ع) را به جانشینی خود برگزیده ولی مشکل ناشی از خردسالی آن حضرت، آنان را وا می‌داشت تا برای اطمینان خاطر به کاوش و جست‌وجوی بیشتری در این مورد بپردازند.
در میان نصوصی که در رابطه با جانشینی امام جواد (ع) از حضرت رضا (ع) برجای مانده خاطر نشان شده:
امام رضا (ع) فرزند خردسالش امام جواد را به جانشینی خود تعیین فرموده و با اینکه هنوز فرصت زیادی برای این کار وجود داشته به جانشینی او اصرار داشته است تا آنجا که در برابر اشاره برخی از اصحاب به سن اندک امام جواد (ع) با اشاره به نبوت حضرت عیسی (ع) در دوران شیر خوارگی فرمودند: سن عیسی هنگامی که نبوّت به وی اعطا شد کمتر از سن فرزند من بوده است.

 

منبع : سایت تبیان - سایت پرسمان

  • محمدرضا دهایی

 

امام رضا(ع) در گفت وگو هیچ گاه خود را حق و دیگری را باطل اعلام نکرد

حضرت کمترین نکته‌ای که در گفت وگو هست و به گمان من حضرت کاملاً به آن وفادار هستند این بود که وقتی حضرت با مخالفان و دگراندیشان مواجه می‌شد، این چنین نبود که پیشاپیش به آنها اعلام و ابلاغ و اظهار کند که آنچه شما می‌گویید عین باطل و آنچه من می‌گویم عین حق و حقانیت است. حداقل حضرت این را پیش از شروع و در حین گفت وگو القا نمی‌کردند، حال در پایان کار چه اتفاقی می‌افتد نوعاً مشخص می‌شود ولی حضرت در ابتدا این چنین نبود. به عبارت دیگر یکی دیگر از ارکان گفت وگو این است که شما طرف گفت وگوی خود را به رسمیت بشناسید و یک نگاه عقلانی اندیش و عقل گرا و اهل فهم و درک نسبت به او داشته باشید. حال اگر پیشاپیش خود را واصل به حق و حقانیت بدانیم باب گفت وگو باز نمی‌شود و اگر هم باز شود جدی نیست. به گمانم در پاره‌ای از این گفت وگوها حضرت و رفتار حضرت نشان می‌دهد که ایشان پیشاپیش حکم به حقانیت خود ندارند بلکه در یک گفت وگوی برابر، در یک دیالوگ دو طرفانه و در یک رفتار کاملاً همسان با کسانی که طرف حضرت قرار می‌گرفتند شروع به گفت وگو می‌کرد حال در انتهای بحث به چه می‌رسیدند مورد بحث ما نیست. وقتی می‌گوییم امام رضا(ع)، امام گفت وگوست یعنی اینکه گفت وگو یک اخلاقی دارد که حضرت رعایت می‌کردند، گفت وگو یک متد و روش‌ها و اهدافی دارد که حضرت این نکات را رعایت می‌کرد مثلاً این چنین نبود که حضرت وقتی وارد گفت وگو با کسی می‌شود، اذعان کند یا اشاره کند که در پاسخ به آنها این چیزی که من می‌گویم، چون معصوم هستم حرف من این چنین هست و شما باید بپذیرید، ما اصلاً چنین مشی در گفت وگوی حضرت با مخالفان و دگراندیشان نداریم بلکه اتفاقی که می‌افتاد این بود که اتفاقاً گفت وگو در یک سطح برابر و همسان پیش می‌رود تا جایی که گفت وگو شونده احساس کند آنچه حضرت می‌گوید به حقانیت و حقیقت نزدیک تر است تا آنچه این آقا فکر می‌کند یا اگر هم اتفاق نمی‌افتد در یک فضای کاملاً انسانی، معقول و صمیمانه گفت وگو خاتمه پیدا می‌کند. گفت وگو یک اخلاق و متد و روش‌های خاصی دارد که باید سر جای خود بحث شود ولی مجموعه آنچه از حضرت می‌بینیم این است که حضرت در ورود به گفت وگو با مخالفان و دگراندیشان تلاش داشتند این سه نکته را در بحث گفت وگو کاملاً رعایت کنند.

 

منبع : سایت حوزه نت

  • محمدرضا دهایی

 

الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلى ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفیقٍ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ واعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ، وَقَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ. (بحار‌الانوار، ج۷۵، ص۳۵۸)

فرمود: مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است: توفیق از طرف خداوند متعال، واعظى از درون خود، قبول و پذیرش نصیحت کسى که او را نصیحت نماید.

 

قالَ علیه‌السلام: مُلاقاةُ الاْخوانِ نَشْرَةٌ، وَ تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَ إنْ کانَ نَزْراً قَلیلاً. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۳۵۳)
فرمود: ملاقات و دیدار با دوستان و برادران [خوب]، سبب صفاى دل و نورانیّت آن مى‌گردد و موجب شکوفایى عقل و درایت خواهد گشت؛ گرچه در مدّت زمانى کوتاه انجام پذیرد.

 

قالَ علیه‌السلام: إیّاکَ وَ مُصاحَبَةُ الشَّریرِ، فَإنَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ، یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ یَقْبَحُ أثَرُهُ. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۱۹۸)

فرمود: مواظب باش از مصاحبت و دوستى با افراد شرور؛ چون که او همانند شمشیرى زهرآلود، برّاق است که ظاهرش زیبا و اثراتش زشت و خطرناک خواهد بود.

 

قالَ علیه‌السلام: کَیْفَ یُضَیَّعُ مَنِ اللّهُ کافِلُهُ، وَکَیْفَ یَنْجُو مَنِ اللّه طالِبُهُ، وَ مَنِ انْقَطَعَ إلى غَیْرِ اللّهِ وَ کَّلَهُ اللّهُ إلَیْهِ. (بحار‌الانوار، ج۶۸، ص۱۵۵)
فرمود: چگونه گمراه و درمانده خواهد شد کسى که خداوند سَرپرست و متکفّل اوست. چطور نجات مى‌یابد کسى که خداوند طالبش است. هر که از خدا قطع امید کند و به غیر او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مى‌کند.

 

قالَ علیه‌السلام: مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الْمَوارِدَ أعْیَتْهُ الْمَصادِرُ. (بحار‌الانوار، ج۶۸، ص۳۴۰)
فرمود: هرکس موقعیت‌شناس نباشد، جریانات، او را مى‌رباید و هلاک خواهد شد.

 

قالَ علیه‌السلام: مَنْ عَتَبَ مِنْ غَیْرِ ارْتِیابٍ أعْتَبَ مِنْ غَیْرِ اسْتِعْتابٍ. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۱۸۱)
فرمود: سرزنش کردن دیگران بدون علّت و دلیل، سبب ناراحتى و خشم خواهد گشت، درحالى‌که رضایت آنان نیز کسب نخواهد کرد.

 

قالَ علیه‌السلام: أفْضَلُ الْعِبادَةِ الاْخْلاصُ. (بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۴۵)

فرمود: با فضیلت‌ترین و ارزشمندترین عبادت‌ها آن است که خالص و بدون ریا باشد.

 

قالَ علیه‌السلام: یَخْفى عَلَى النّاسِ وِلادَتُهُ، وَ یَغیبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ، وَ تَحْرُمُ عَلَیْهِمْ تَسْمِیَتُهُ، وَ هُوَ سَمّیُ رَسُول اللّهِ صلى‌الله‌علیه‌وآله وَ کَنّیهِ. (بحارالانوار، ج۵۱، ص۳۲)
فرمود: زمان ولادت امام عصر علیه‌السلام بر مردم زمانش مخفى است، و شخصش از شناخت افراد غایب و پنهان است. و حرام است که آن حضرت را نام ببرند؛ و او هم‌نام و هم‌کنیه رسول خدا صلى‌الله‌علیه‌وآله است.

 

منبع : باشگاه خبرنگاران جوان

  • محمدرضا دهایی

  • محمدرضا دهایی
جنبش مهدوی 313

این وبلاگ برای خشنودی و رضایت حضرت مهدی (عج) تاسیس شد. باشد که مورد عنایت ایشان قرار گیرد و مفید فایده باشد. انشاءالله

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران