در روز های آینده با مطالبی پیرامون ماه ربیع الاول ، ماه شادی اهل بیت همراه ما باشید ...
- ۰ نظر
- ۲۶ مهر ۹۹ ، ۲۲:۳۰
در روز های آینده با مطالبی پیرامون ماه ربیع الاول ، ماه شادی اهل بیت همراه ما باشید ...
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند :
آنکه ساعتی خواری فراگرفتن علم را تحمل نکند برای همیشه در خواری نادانی خواهد ماند.
بحار الانوار ، ج 1 ، ص 77
امام حسن مجتبی (ع) می فرمایند :
همانا محبت و دوستی با ما ( اهل بیت رسول الله ) سبب ریزش گناهان - از نامه اعمال می شود ، همان طوری گه وزش باد برگ درختان را می ریزد.
کلمه الامام حسن ، ج7 ، ص 27
حضرت امام رضا (ع) می فرمایند :
هرکس نمی تواند کفاره گناهانش را بپردازد ، بر محمد و آل محمد بسیار صلوات فرستد زیرا صلوات گناهانش را کاملا از بین می برد.
عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج1 ، ص294
شهادت دادن به کاری، آن هم از جانب افراد مورد اعتماد و راست گو، از مسائلی است که در احکام قضایی اسلام برای اثبات امری، جایگاهی ویژه دارد. یکی از گناهانی که قرآن کریم معرفی می کند «کتمان شهادت» است. بنابر فرمان خداوند و تعلیمات انسان ساز اسلام، شاهد نباید شهادت خویش را کتمان کند؛ چنان که قرآن می فرماید:
{وَلَا تَکتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَنْ یکتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ}[12]؛ شهادت را کتمان ننمائید، آنکس که کتمان شهادت کند دلش به گناه آلوده است.
گواهی شهود، نه تنها در محاکم قضایی با عنوان «اقامه بیّنه» دلیل و حجت است، بلکه در پیشگاه خداوند متعال نیز مورد قبول و توجه خاص می باشد؛ چنان که در روایات پیشوایان معصوم(ع) آمده است که شهادت چهل نفر مؤمن، به خوب بودن میّت به هنگام دفن، مورد قبول خداوند قرار می گیرد و از گناهان او به احترام چهل گواه مؤمن درمی گذرد. امام صادق(ع) می فرماید:
«اذا مات الْمؤمن فَحَضَرَ جنازَتَهُ اربعون رجلاً من المؤمنین فقالوا اللّهم اِنّا لا نَعْلمُ مِنْه اِلا خیراً و أنت اَعْلَمُ بِهِ مِنّا قال الله تعالی: اِنّی قد اَجَزْتُ شهادتکم و غفرْتُ له ما عَلِمْتُ مِمّا لاتعلمون»؛[13] آن گاه که مؤمنی از دنیا برود و چهل نفر از مؤمنان در کنار جنازه اش حاضر شوند و درباره او این گونه شهادت دهند که خدایا! ما از او جز خیر و نیکی نمی دانیم و حال آن که معتقدیم تو نسبت به او از ما آگاه تر هستی، خداوند هم می فرماید: من شهادت و گواهی شما را پذیرفتم و او را آمرزیدم، با این که آنچه را من می دانم شما نمی دانید.
انسان مؤمن را ویژگی هایی است که معرفت به آن ویژگی ها نیاز به تعمق دارد. در این جا به چند نمونه از این ویژگی ها اشاره می کنیم:
چنین انسانی با این ویژگی ها منبع خیر و برکت برای جامعه است و چراغی می باشد که محفل تاریک انسان ها را روشن می سازد و آن قدر عظمت دارد که هرگاه انسان مومنی از جهان رخت بربندند، زمین برای او چهل روز گریه می کند! رسول خدا’ فرمودند: «یا اباذر! اِنَّ الارضَ لَتَبْکی عَلَی المؤمن اذا مات اربعین صباحاً»؛[16] ای ابوذر! هرگاه انسان مؤمنی از دنیا برود، زمین از فراق او چهل روز می گرید.
نیایش به درگاه خداوند، نشانه آگاهی و شعور باطنی است؛ زیرا کسی به نیایش برمی خیزد که نیازمندی ها و کمبودهایی در عمق جانش احساس کرده باشد و این احساس، او را در پی منبعی پربرکت و موجودی غنی و قادر بکشاند تا جان نیازمندش را سیراب کند. تنها به خداوند تکیه کردن و از او خواستن، به انسان قدرت، آزادی و عزت می بخشد و در واقع، دعا و نیایش به مثابه اسلحه ای است که با آن سلاح، باید به جنگ وابستگی ها رفت و صد البته که این سلاح، مخصوص انبیا و اولیاست و قبایی است که تنها بر قامت مؤمنان راست آید:
«عن الرضا(ع): اَنَّهُ کان یقولُ لاِصْحابِهِ عَلَیْکُمْ بِسِلاحِ الْأنْبیاءِ فقیل: وَما سِلاحُ الْأنْبیاءُ؟ قال: الدُّعاءُ»؛[6] حضرت رضا(ع) به یاران و نزدیکانش می فرمود: بر شما باد به سلاح پیامبران؛ پرسیدند که سلاح پیامبران چیست؟ فرمود: نیایش.
خداوند سبحان در قرآن می فرماید: {أدْعونی اَسْتَجِبْ لَکُمْ}. ولی چگونه باید خداوند را خواند تا توجه معشوق جلب شود؟ این بحثی است که در عرفان اسلامی جایگاهی ویژه دارد. یکی از شرایط استجابت دعا این است که نیایشگر، چهل مؤمن را در نیایش بر خود مقدم بدارد؛ یعنی نخست برای آنان دعا کند و سپس خواسته های خود را با خداوند در میان بگذارد. امام صادق(ع) می فرمایند:
«مَنْ قَدَّمَ اَرْبعینَ مِنَ الْمؤمنین ثُمَّ دعا استجیب له»؛[7] کسی که چهل مؤمن را در نیایش بر خویش مقدم دارد و سپس خواسته خود را بخواهد، اجابت می شود.
«وحدت» از مهم ترین و بارزش ترین عوامل پیروزی یک جامعه است و هیچ حرکت و انقلابی در طول تاریخ بشر، بدون وحدت افراد جامعه به پیروزی نرسیده است. در بینش اسلامی نیز وحدت در زیر سایه آموزه های والای الهی، از مهم ترین اموری است که در قرآن کریم و روایات به آن توجه شده است. خداوند در قرآن کریم امت اسلامی «امت واحدۀ» می خواند که رشته اعتقاد به خداوند و نبوت انبیا و جهان آخرت، آنان را در مسیر و جهتی واحد قرار می دهد. پیامبر اسلام’ می فرمایند:
«مَنْ فارَقَ جَمَاعَۀَ الْمُسْلِمینَ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَۀَ الاسلامِ مِنْ عُنْقِهِ»؛[8] کسی که از اجتماع مسلمانان فاصله بگیرد، قلاده اسلام را از گردن خود باز کرده است.
اسلام در بسیاری از تعلیمات عقیدتی، سیاسی، عبادی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خود درس وحدت می دهد و زمینه های عملی وحدت را فراهم می آورد و حتی به مسلمانان می گوید: آن گاه که به نیایش می نشینید، برای تسریع در اجابت، همراه جمعی که تعدادشان به چهل نفر رسیده باشد، نیایش کنید. امام صادق(ع) می فرماید:
«ما مِنْ رِهْطِ اَرْبَعینَ رَجُلاَ اِجْتَمَعوا فدعوا الله عزّ وجلّ فی امْرٍ الا اِسْتَجاب الله لَهُمْ»؛[9] هیچ گروهی برای نیایش گرد هم جمع نشوند که تعدادشان به چهل نفر برسد و خداوند را در کاری بخوانند، مگر این که آنها را اجابت نماید.
از ذخایر بسیار ارزشمند فکری و فرهنگی مسلمانان، احادیث و روایاتی است که از رسول خدا| و ائمه هدی(ع) به ما رسیده است. آن بزرگواران در گسترش و شکوفایی سخنانشان، که تفسیر آیات قرآن و روشنگر خواسته های رحمانی می باشد، تلاشی خستگی ناپذیر داشتند. شاگردان برجسته ای را در علم و حدیث تربیت می کردند و به اطراف و اکناف ممالک اسلامی برای تبلیغ و ترویج می فرستادند و برای آن که رهنمودهای خاندان رسالت از یادها نرود و انقلاب فرهنگی بر محور ارزش های خدایی در جهان بشریت به وجود آید، مردم را به حفظ و ضبط حدیث ترغیب و تشویق می کردند.
اگر امروز، شیعه فرهنگی پربار و منابعی ارزشمند چون کتاب کافی و من لایحضره الفقیه و تهذیب و استبصار دارد، همه به سبب تلاش های مخلصانه محققان و دانشمندانی است که بر حفظ و ثبت و ضبط حدیث همت گماشتند و این حرکت فرهنگی را عبادت به شمار آوردند. عامل اصلی این تحرک نیز سفارش های رسول اکرم| و امامان شیعه(ع) است که با بیانات خود، مسلمانان را به این امر عظیم تشویق می کردند که در این مورد، روایات فراوانی از طریق اهل سنت و شیعه وارد شده است؛ از جمله:
«قال رسول الله|: مَن حَفِظَ مِنْ اُمَّتی اربعین حدیثاً مِمّا یَحْتاجُونَ اِلَیْه مِنْ اَمْرِ دینهِمْ بَعَثَهُ الله یَوْمَ القِیامَۀِ فَقیهاً عَالِماً»؛[2] رسول خدا فرمود: کسی که از امت من چهل حدیث را که در امور دین به آنها نیازمند است، حفظ کند، خداوند روز قیامت او را در صف فقها و دانشمندان برمی انگیزد.
«سَمعْتُ اَباعَبْدالله(ع) یَقُولُ: مَنْ حَفِظَ عَنّی اَرْبعین حَدیثاً مِنَ احادیثنا فِی الْحلالِ والْحرامِ بَعَثَهُ الله یَوْمَ الْقِیامَۀِ فقیهاً عالماً وَلَمْ یُعَذَبْهُ»؛[3] امام صادق(ع) می فرمود: کسی که از طریق من چهل حدیث از احادیث ما را در پیرامون حلال و حرام حفظ کند، خداوند او را در روز قیامت در حالی برمی انگیزد که فقیه و عالم باشد و او عذاب نمی شود.
⭕️ طوفان توییتری جهانی شب اربعین حسینی
#حب_الحسین_یجمعنا
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهره تو خندان است
🔸موج اول پویش
📆 چهارشنبه 16 مهرماه 99
⏱ ساعت 19:30 به مدت 7 ساعت
🔸موج دوم پویش
📆 پنجشنبه 17 مهر ماه 99
⏱ ساعت 2:30 بامداد
💠 این پویش همزمان در بسیاری از کشورهای دنیا آغاز میشود.
#رسانه_باشید
در قرآن کریم واژه «اربعین» چهار بار به کار رفته است: در سوره های احقاف، اعراف، بقره و مائده. در سه سوره اخیر، موضوع آیات، داستان حضرت موسی(ع) می باشد که در این جا واژه اربعین در داستان پرماجرای موسی(ع) می پردازیم:
آن روز که حضرت موسی(ع) بنی اسرائیل را از یوغ استبداد فرعون نجات بخشید و در سرزمینی پر از نعمت و رحمت خداوندی ساکن شدند، موسی(ع) به فرمان پروردگار عازم کوه طور شد تا سی روز را برای مناجات و نیایش و گرفتن وحی در آن مکان مقدس بگذراند. موسی با وعده سی روز غیبت، برادرش هارون را به عنوان نماینده در میان بنی اسرائیل معرفی کرد. آیه 142 سوره اعراف چنین می فرماید:
{وَوَاعَدْنَا مُوسَی ثَلَاثِینَ لَیلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیلَةً وَقَالَ مُوسَی لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ}؛ و ما به موسی وعده سی شب را دادیم و چون آن وعده به پایان رسید، ده شب دیگر بر آن افزودیم تا سی را به چهل تکمیل کردیم و موسی به برادرش هارون گفته بود که تو جانشین من در میان بنی اسرائیل باش و راه اصلاح را پیش گیر و از پیروی مفسدین و تبه کاران بپرهیز.
در این قسمت از داستان حضرت موسی(ع) عنایت ذات باری تعالی را نسبت به عدد اربعین می بینیم که تأثیر مدت نیایش و تکمیل عبادت موسی در تعالی روح و تکامل جان آن پیامبر عظیم الشأن، باید به «اربعین» ختم گردد، نه به «ثلاثین» و این موضوعی است که باید بدان توجه داشت. همچنین در آیه 51 سوره بقره، سرگذشت انحراف بنی اسرائیل و شرح ماجرای گوساله پرستی آنان را به عنوان ظلمی بزرگ در رسالت الهی موسی(ع) بیان می فرماید.
در آیات 20 تا 26 سوره مائده به گوشه ای دیگر از جهاد پی گیر موسی(ع) اشاره نموده و از بنی اسرائیل خواسته تا با جباران و ستمگرانی که در سرزمین مقدس فلسطین ساکنند و آن سرزمین مطهر را با رفتارهای ناشایست خود آلوده ساخته اند، به جهاد و جنگ برخیزند؛ ولی آنان به ندای موسی چنین لبیک گفتند:
{قَالُوا یا مُوسَی إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّی یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ}؛ گفتند: ای موسی! مسلماً در آن جا مردمی زورگو و ستمگر قرار دارند، و ما هرگز وارد آن جا نمی شویم تا آنان از آن جا بیرون روند؛ پس اگر از آن جا بیرون روند، البته ما وارد خواهیم شد.
روایاتی که درباره اربعین و اربعینیات وارد شده، بیشتر به سیر باطنی و تعالی روحی توجه دارد و در واقع، چنین استفاده می شود که انسان هر حرکت مخلصانه و خداخواهانه ای را که تا چهل بار ادامه داده باشد، دریچه ای از نور و روشنایی به روی او گشوده می شود و آغاز یک سلسله جوشش ها و لذت ها، بینایی ها و رویش ها در زندگی روحانی و معنوی اوست. قرآن مجید در سوره احقاف آیه 15 بعد از اینکه سیر طبیعی بشر را در تکوین و خلقت بیان می کند و او را به سن «چهل» که می رساند در فضای دیگری قرارش می دهد و اربعین را سرفصل زندگی معنوی او می شمارد:
{وَوَصَّینَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کرْهًا وَوَضَعَتْهُ کرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّی إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکرَ نِعْمَتَک الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَی وَعَلَی وَالِدَی وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیک وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ}؛ و ما انسان را به نیکی و احسان نسبت به پدر و مادرش سفارش کردیم، به ویژه مادر که با رنج و مشقت دوران حمل و زایمان را تحمل نمود و مدت حاملگی و دوران شیرخوارگی او بر روی هم سی ماه بود تا این که رشد کرد و اندامش استوار گردید و رفته رفته به چهل سال رسید. پس از گذشت چهل سال، عرض کرد: پروردگارا! مرا بر نعمت هایی که به من و پدر و مادرم عطا کردی، شکر بیاموز و به آن کاری که موجب رضای توست موفّق بدار و فرزندانم را صالح گردان. خداوندا! من به سوی تو بازگشتم و از مسلمین و تسلیم شدگان اوامر تو هستم.
این آیه را می توان به دو بخش تقسیم کرد که بخش اول آن، مربوط به دوران رحم مادر و هنگام شیرخوارگی و نوجوانی و جوانی تا سن چهل سالگی است. بخش دوم آیه از اربعین به بعد است که باید مورد توجه قرار گیرد. نکاتی که در این آیه بعد از «اربعین» آمده، کاملاً حالات روحی و عرفانی انسان مسلمان را مشخص می کند و بیان می کند که تو در این بازار جهان، کالای عمر را به عنوان ارزنده ترین سرمایه در اختیار داشتی؛ مخصوصا دوران جوانی را که همراه با اوج یک سلسله غرایز تند و طوفانی است و گاه انسان را چون پر کاهی اسیر تندباد هوا ها و هوس ها می کرد، پشت سر گذاشتی و اینک به سن چهل رسیدی. دیگر باید در میدان این درگیری ها و پس از این همه تجربه ها تکامل روحی پیدا کرده باشی و زمینه اصلاح در تو پدید آمده باشد.
آن گاه که مشیت خداوند بر آن قرار گرفت که پیکر آدم را از مشتی خاک بیافریند، می خانه عشق آماده پذیرایی منبع «اسماء الله» شد و دست قدرت الهی در یک اربعین، گِل آدم بسرشت و سپس به پیمانه زد: «خَمَرْتُ طینۀَ آدَمَ بِیَدی أرْبعینَ صَباحاً»[1]
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی کاندر این جا طینت آدم مخمر می کنند
آن روز که با تیشه فریب شیطان، جدّ ما آدم ابوالبشر(ع) از اصل خود جدا گردید و لباس بهشتی از تن او افتاد، ردای «هبوط» را بر قامتش افکندند و به این جهانش تبعید کردند. فراق بهشت، چنان سخت بیازردش و درد جدایی از اصل را چنان شرحه شرحه سر داد که حیوانات وحشی صحرا بر غمش محزون شدند. او یک اربعین در فراق روضه رضوان گریست و از آن زمان در صف گریه کنندگان یا «بکائین» عالم قرار گرفت.
آن روز که قابیل، قاتل هابیل(ع) شد و نخستین مظلوم تاریخ به دست برادرش به شهادت رسید، آدم(ع) بر شهادت فرزند فرزانه اش «چهل شبانه روز» گریست.
آن زمان که نوح نبی الله(ع) ندای توحید سر داد و مصباح هدایت را پیش روی گمراهان برافروخت تا سرمنزل مقصود و چهره معشوق نمایاند، ظلمت خواهان به تمسخرش گرفتند و به اذیتش پرداختند. آن بزرگ عزم، سال های سال هم شکنجه ها را تحمل کرد، ولی عاقبت آن جماعت گمراه را اصلاح ناپذیر دید. پس تقاضای عذابی سخت برا یشان کرد و پس از آن بود که درهای آسمان گشوده شد و چهل شبانه روز بر آنان باران بارید تا جهان را آب فراگرفت و زمین را از وجود ناپاکان تطهیر کرد.
آن گاه که قوم موسی(ع) فرمان پیامبر خدا را نادیده انگاشتند و در پیشگاه موسی(ع) سر به عصیان برداشتند و تن پروری را بر مجاهدت ترجیح دادند، خداوند چهل سال در بیابان ها سرگردانشان نمود.
«اربعین» عددی آسمانی است که رمز و رازهای فراوانی در آن نهفته است. انبیا و اولیای الهی همواره سنّت اربعین را گرامی داشته و آثار بسیاری با مفهوم اربعین از خود به جا گذاشته¬اند. بااینکه واژة «اربعین» از اعداد و کمّیات است، در عرفان اسلامی، این واژه در ارتباط با کیفیات مطرح می شود و روایاتی که دربارة اربعین و اربعینیات وارد شده، بیشتر به سیر باطنی و تعالی روحی توجه دارد. نویسنده، این مقاله را با بیان جایگاه اربعین در تاریخ پیامبران گذشته آغاز کرده و از معنویت عدد چهل در ادیان آسمانی سخن گفته، سپس مقاله را در سیزده محور ادامه داده و در محور پایانی، ضمن بیان علت و شرح کوتاهی از زیارت اربعین، چند فراز از این زیارت مقدس را نقل کرده است.
نویسنده : سیدرضا تقوی دامغانی
در فرهنگ انبیاء(ع) «اربعین» جایگاه والا و محبوبی دارد؛ چون این واژه بسیار آشنای عرفانی، عنایات خاص سبحانی را در خود دارد و آنان که کمترین آشنایی با تاریخ انبیاء دارند، می دانند که هرگاه ظرف «اربعین» مظروف «نیایش معشوق» باشد، فضای جان را صفا و صفحه دل را جلا خواهد داد و بی جهت نیست که وارستگان بشریت و شایستگان درگاه ربوبیت را عنایتی دیگر به اربعین باشد.
قلم عدل مجموعه ای از سخنان علما ، بزرگان و شهداست که در قالب عکس نوشته و مرتبط با ایام محرم الحرام به انتشار در می آیند.
لازم به ذکر است بخشی از عکس نوشته ها پیرامون مبحث رابطه صلح و جنگ خواهد بود که از قبل وعده داده شده است.
#نشر_دهید
بر سر و سینه بکوبید محرم شده است...
فرا رسیدن ماه محرم الحرام و ایام شهادت سرور و سالار شهیدان ، حضرت امام حسین (ع) و 72 تن از یاران ایشان تسلیت باد
#لبیک_یا_حسین
باسمه تعالی
- در بخش اول یک معرفی کاملا مختصر از محتوای این عنوان که دارای سلسله مطالب است انجام می شود.
- رابطه صلح و جنگ در واقع بیان کننده رابطه صلح امام حسن (ع) و قیام امام حسین (ع) است و به نوعی در پایان می خواهد لزوم وجود هردو و وابستگی میان این دو را نشان دهد به گونه ای که با نبود یکی دیگری نیز رخ نمی دهد و پاسخی باشد بر شبهه تاریخی که " چرا امام حسن همانند برادرشان امام حسین قیام نکردند ؟ "
- مطالب برگرفته از کتاب دو امام مجاهد به نویسندگی حضرت آیت الله خامنه ای است
- ابتدا از جملات کلی کتاب آغاز کرده و سپس با بیان مطالب طولانی تر وارد جزئیات خواهیم شد
- در ابتدا خواندن این کتاب را توصیه می کنیم اما اگر قصد همراهی با ما را دارید لطفا تا آخر همراه ما باشید ...
و من الله توفیق
البته در کتاب مقدس یهودیان، یعنی کتاب عهد، اصطلاح ماشیح به معنای شخصی که در آینده برای نجات اسرائیل خواهد آمد نیست، بلکه منظور از آن هرکسی است که مانند شاه یا کاهن اعظم، برای تصدی منصبی عالی
با روغن مقدس در واقع تدهین شده است. این اصطلاح حتی بر کسی که خدا برای وی هدف خاصی درنظر گرفته نیز اطلاق شده است.[10] نیز در کتاب مقدس، برخی از انبیای عبرانی مانند اشعیا، میکاه، ارمیا، و زکریا بدون آنکه از نام ماشیح یاد کنند، سخن از نجات آینده آوردهاند که به دست رهبری آرمانی و صاحب کمالات عالی روحی و اخلاقی صورت میپذیرد، اما صفت منجی تنها از آنِ خداست و مسیحا، پادشاهِ سلالۀ داوود، فقط رهبر قوم آزادشده به حساب میآید. انبیای دیگر مانند ناحوم، صفنیا، حبقوق، ملاکی، یوئیل، و دانیال حتی سخن از چنان رهبری نیز به میان نمیآورند و تنها خداست که در سخن آنان عنوان منجی را داراست؛ اما از طرفی نیز میتوان گفت تمایزی که بعدها میان نظریۀ ماشیحِ شخصی و نظریۀ عصر مسیحایی بهوجود آمد، ریشه در خود کتاب مقدس دارد؛ زیرا در برخی از کتابهای انبیا، مانند عاموس، حزقیال و عوبدیا، فقط نوعی ماشیح جمعی وجود دارد؛ یعنی مفهوم پادشاهی خاندان داوود.[11]
در اینکه ماشیح، داوود است یا از نسل او، اختلاف است؛ برخی او را با داوود پادشاه یکی میدانند و با استناد به آیۀ «بعد از آن بنیاسرائیل برگشته و خداوند خدای خود و داوود پادشاه خویش را خواهند طلبید»،[12] میگویند: این پادشاه، ماشیح است. اگر او جزو زندگان است، اسمش داوود است و اگر جزو مردگان است (که بعداً زنده خواهد شد)، نامش داوود است.[13]
گفتیم که ماشیح یا مسیحا در لغت به معنای «شخص روغنزدهشده» است. یهودیان معتقدند که ماشیح شخصیتی از نسل داوود است که خداوند او را در آخرالزمان خواهد فرستاد تا دورهای جدید را آغاز کند که در آن همۀ بشر خدای حقیقی را عبادت خواهند کرد، ریشۀ جنگ از زمین برکنده خواهد شد، و صلح به تمام معنا حاکم خواهد گشت. نظریۀ اعتقادی ماشیح، با وجود قویترین پیشینهها در کتاب مقدس، در طول تاریخ یهود تحول یافته، پرداخت خورده، و تفاسیر مختلفی برای آن به میان آمده است، اما حکم صریح بنیادین آن این است که سرانجامِ رضایتبخشِ تاریخِ بشری در جایی بر روی همین زمین محقق خواهد شد. نظریۀ ماشیح، جنبۀ اینجهانی آخرتشناسی یهود است و جهان آینده، جنبۀ آنجهانی آن. اعتقاد عموم بر آن است که ظهور ماشیح و فعالیتهای او در راه بهبود وضع جهان و تأمین سعادت بشر، قسمتی از نقشۀ خداوند در آغاز آفرینش جهان بوده است:
پیش از آنکه عالم هستی به وجود آید، هفت چیز آفریده شد؛ تورات، توبه، باغ عدن (بهشت)، جهنم، اورنگ جلال الاهی، بیت همیقداش، نام ماشیح.[6]
عالمان یهودی در کتاب تلمود دربارۀ هویت و خصوصیات ماشیح چه میگویند؟
بنیاسرائیل در زمان تنگی به درگاه خداوند نیایش میکردند و او یک «داور» یا منجی را میفرستاد که تا چندی دشمن را پس میراند و بساط آرامش را بر زمین میگسترد. زمانی گذشت و یورشهای اقوام بیگانه چنان پیوسته و پیاپی شد که «داوران» یا سرداران موقت از پس آن برنمیآمدند و این امید در دل قوم قوت گرفت که آنان تنها با تشکیل یک ملت متحد تحت رهبری یک فرمانروا خواهند توانست در برابر دشمنانی که آنان را همچون نگین در میان گرفتهاند، ایستادگی کنند.[7] سموئیل نبی به درخواست بزرگان قوم گوش داد، و برای آنکه با ارادۀ عمومی مخالفت نکند، با کراهت و بهطور موقت، شائول (طالوت) را به پادشاهی بنیاسرائیل نصب کرد و او را با روغن، مسح و تقدیس نمود تا «مسیحا» باشد. با آنکه شائول در کتاب مقدس «مسیح خدا» خوانده شده است،[8] وی از ویژگیهای اصلی یک مسیحای واقعی برخوردار نبود. از همان آغاز، برخی بر او طعنه زده، میگفتند: «این شخص چگونه ما را برهاند؟»[9]
یهودیان برخلاف برخی اقوام دیگر که دوران طلایی تاریخ خود را در گذشتههای تاریک و بسیار دور میبینند، به آینده چشم دوختهاند و انبیای بنیاسرائیل بارها به «روزهای آخر» که هنوز فرا نرسیده است، به عنوان دوران اعتلای نهایی و عظمت ملی یهود اشاره کردهاند. امید به آیندۀ نورانی و مشحون از سعادت در دل عامۀ مردم، روزبهروز نهتنها شدت یافت، بلکه به رؤیاهای شگفتانگیزی هم دامن زد.
نام منجی موعود قوم یهود «ماشیح» یا «تدهینشده با روغن مقدس» است که از جانب خدا مأمور آغاز این دوران تازه و پر از شگفتی است و محور آیندۀ درخشان قوم یهود است. تلمود، منبع سنت شفاهی یهود، صدهابار به ماشیح و مأموریت او اشاره کرده است.
اعتقاد به ماشیح و آمدن او چنان جایگاهی در میان قوم یهود دارد که آن را نقشۀ خدا برای نجات بشر میدانند و معتقدند وقتی هیچ نبود، ماشیح یا مسیحا وجود داشت.[1]
مسیحاباوری در ادیان ابراهیمی به چه معناست و ماشیح چه فرقی با مسیحا دارد؟ آیا ماشیح زنده است و در غیبت به سر میبرد؟
اصطلاح «مسیحاباوری»[2] از واژۀ «مسیحا»[3] که ترجمهای از واژۀ عبری «ماشیح»[4] به معنای تدهینشده میباشد، گرفته شده است. ماشیح در اصل به پادشاهانی اطلاق میشد که برای بر تخت نشستن، روغنمالی و تدهین مقدس میشدند.[5] مسیحاباوری یا مسیانیزم را میتوان با تسامح معادل موعودباوری یا منجیگرایی عام هم به کاربرد؛ چراکه این اصطلاح در فضای یهودیت شکل گرفته و همانطور که میدانیم، مشخصات و مؤلفههای موعود در ادیان مختلف متفاوت است.
نظر ادیان دیگر در مورد مهدویت چیست؟
نویسنده: کبری خدابخش
اعتقاد به منجی که در پایان دنیا ظهور میکند و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد، اعتقادی جهانی و همگانی است و پیروان همۀ ادیان آسمانی براساس تعالیم کتابهای دینی خود، منتظر قیام آن موعود بزرگ هستند.
در کتابهای مقدس زبور، تورات، انجیل و نیز کتابهای هندوها، زرتشتیان و برهماییان به ظهور منجی بزرگ جهان اشاره شده است. البته هر ملتی او را با لقبی خاص میشناسد: زرتشتیان او را به نام «سوشیانس» یا «سوشیانت»، یعنی نجاتدهندۀ جهان، و مسیحیان به نام «مسیح موعود»، و یهود با لقب «ماشیح».
آیا یهودیان هم به ظهور موعود و منجی اعتقاد دارند؟ نام منجی آنان چیست؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت: دین یهود یکی از ادیان آسمانی و ابراهیمی به شمار میرود که با مسیحیت و اسلام به لحاظ تاریخ و نیز شماری از آموزهها گره خورده است. باور به ظهور منجی موعود و تصور آیندهای درخشان نیز به منزلۀ نقطۀ اشتراک میان ادیان ابراهیمی است که در همۀ این ادیان وجود دارد. براساس باور دینی کهنی، یهودیان معتقدند پادشاهی از نسل داوود به نام «ماشیح» روزگاری وعدۀ خدا در حق این قوم را که به باور خودشان، قوم برگزیدۀ خدایند، عملی خواهد ساخت و پادشاهی ابدی خدا را بر زمین استوار خواهد کرد.
غدیر یک مسأله روز است. غدیر یعنی نباید دین را از سیاست جدا کرد. حکومت آمیخته با سیاست است و حکومت صالح و عادل، عین اسلام و دین است. آنان که سیاست را از دین جدا می دانند، در حقییقت منکر غدیر هستند. قضیه غدیر، قضیه جعل حکومت است. این است که قابل نصب است و الا مقامات معنوی قابل نصب نیست.