- ۱ نظر
- ۰۷ مهر ۰۰ ، ۱۳:۱۵
در قرآن کریم واژه «اربعین» چهار بار به کار رفته است: در سوره های احقاف، اعراف، بقره و مائده. در سه سوره اخیر، موضوع آیات، داستان حضرت موسی(ع) می باشد که در این جا واژه اربعین در داستان پرماجرای موسی(ع) می پردازیم:
آن روز که حضرت موسی(ع) بنی اسرائیل را از یوغ استبداد فرعون نجات بخشید و در سرزمینی پر از نعمت و رحمت خداوندی ساکن شدند، موسی(ع) به فرمان پروردگار عازم کوه طور شد تا سی روز را برای مناجات و نیایش و گرفتن وحی در آن مکان مقدس بگذراند. موسی با وعده سی روز غیبت، برادرش هارون را به عنوان نماینده در میان بنی اسرائیل معرفی کرد. آیه 142 سوره اعراف چنین می فرماید:
{وَوَاعَدْنَا مُوسَی ثَلَاثِینَ لَیلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیلَةً وَقَالَ مُوسَی لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ}؛ و ما به موسی وعده سی شب را دادیم و چون آن وعده به پایان رسید، ده شب دیگر بر آن افزودیم تا سی را به چهل تکمیل کردیم و موسی به برادرش هارون گفته بود که تو جانشین من در میان بنی اسرائیل باش و راه اصلاح را پیش گیر و از پیروی مفسدین و تبه کاران بپرهیز.
در این قسمت از داستان حضرت موسی(ع) عنایت ذات باری تعالی را نسبت به عدد اربعین می بینیم که تأثیر مدت نیایش و تکمیل عبادت موسی در تعالی روح و تکامل جان آن پیامبر عظیم الشأن، باید به «اربعین» ختم گردد، نه به «ثلاثین» و این موضوعی است که باید بدان توجه داشت. همچنین در آیه 51 سوره بقره، سرگذشت انحراف بنی اسرائیل و شرح ماجرای گوساله پرستی آنان را به عنوان ظلمی بزرگ در رسالت الهی موسی(ع) بیان می فرماید.
در آیات 20 تا 26 سوره مائده به گوشه ای دیگر از جهاد پی گیر موسی(ع) اشاره نموده و از بنی اسرائیل خواسته تا با جباران و ستمگرانی که در سرزمین مقدس فلسطین ساکنند و آن سرزمین مطهر را با رفتارهای ناشایست خود آلوده ساخته اند، به جهاد و جنگ برخیزند؛ ولی آنان به ندای موسی چنین لبیک گفتند:
{قَالُوا یا مُوسَی إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّی یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ}؛ گفتند: ای موسی! مسلماً در آن جا مردمی زورگو و ستمگر قرار دارند، و ما هرگز وارد آن جا نمی شویم تا آنان از آن جا بیرون روند؛ پس اگر از آن جا بیرون روند، البته ما وارد خواهیم شد.
روایاتی که درباره اربعین و اربعینیات وارد شده، بیشتر به سیر باطنی و تعالی روحی توجه دارد و در واقع، چنین استفاده می شود که انسان هر حرکت مخلصانه و خداخواهانه ای را که تا چهل بار ادامه داده باشد، دریچه ای از نور و روشنایی به روی او گشوده می شود و آغاز یک سلسله جوشش ها و لذت ها، بینایی ها و رویش ها در زندگی روحانی و معنوی اوست. قرآن مجید در سوره احقاف آیه 15 بعد از اینکه سیر طبیعی بشر را در تکوین و خلقت بیان می کند و او را به سن «چهل» که می رساند در فضای دیگری قرارش می دهد و اربعین را سرفصل زندگی معنوی او می شمارد:
{وَوَصَّینَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کرْهًا وَوَضَعَتْهُ کرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّی إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکرَ نِعْمَتَک الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَی وَعَلَی وَالِدَی وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیک وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ}؛ و ما انسان را به نیکی و احسان نسبت به پدر و مادرش سفارش کردیم، به ویژه مادر که با رنج و مشقت دوران حمل و زایمان را تحمل نمود و مدت حاملگی و دوران شیرخوارگی او بر روی هم سی ماه بود تا این که رشد کرد و اندامش استوار گردید و رفته رفته به چهل سال رسید. پس از گذشت چهل سال، عرض کرد: پروردگارا! مرا بر نعمت هایی که به من و پدر و مادرم عطا کردی، شکر بیاموز و به آن کاری که موجب رضای توست موفّق بدار و فرزندانم را صالح گردان. خداوندا! من به سوی تو بازگشتم و از مسلمین و تسلیم شدگان اوامر تو هستم.
این آیه را می توان به دو بخش تقسیم کرد که بخش اول آن، مربوط به دوران رحم مادر و هنگام شیرخوارگی و نوجوانی و جوانی تا سن چهل سالگی است. بخش دوم آیه از اربعین به بعد است که باید مورد توجه قرار گیرد. نکاتی که در این آیه بعد از «اربعین» آمده، کاملاً حالات روحی و عرفانی انسان مسلمان را مشخص می کند و بیان می کند که تو در این بازار جهان، کالای عمر را به عنوان ارزنده ترین سرمایه در اختیار داشتی؛ مخصوصا دوران جوانی را که همراه با اوج یک سلسله غرایز تند و طوفانی است و گاه انسان را چون پر کاهی اسیر تندباد هوا ها و هوس ها می کرد، پشت سر گذاشتی و اینک به سن چهل رسیدی. دیگر باید در میدان این درگیری ها و پس از این همه تجربه ها تکامل روحی پیدا کرده باشی و زمینه اصلاح در تو پدید آمده باشد.
آن گاه که مشیت خداوند بر آن قرار گرفت که پیکر آدم را از مشتی خاک بیافریند، می خانه عشق آماده پذیرایی منبع «اسماء الله» شد و دست قدرت الهی در یک اربعین، گِل آدم بسرشت و سپس به پیمانه زد: «خَمَرْتُ طینۀَ آدَمَ بِیَدی أرْبعینَ صَباحاً»[1]
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی کاندر این جا طینت آدم مخمر می کنند
آن روز که با تیشه فریب شیطان، جدّ ما آدم ابوالبشر(ع) از اصل خود جدا گردید و لباس بهشتی از تن او افتاد، ردای «هبوط» را بر قامتش افکندند و به این جهانش تبعید کردند. فراق بهشت، چنان سخت بیازردش و درد جدایی از اصل را چنان شرحه شرحه سر داد که حیوانات وحشی صحرا بر غمش محزون شدند. او یک اربعین در فراق روضه رضوان گریست و از آن زمان در صف گریه کنندگان یا «بکائین» عالم قرار گرفت.
آن روز که قابیل، قاتل هابیل(ع) شد و نخستین مظلوم تاریخ به دست برادرش به شهادت رسید، آدم(ع) بر شهادت فرزند فرزانه اش «چهل شبانه روز» گریست.
آن زمان که نوح نبی الله(ع) ندای توحید سر داد و مصباح هدایت را پیش روی گمراهان برافروخت تا سرمنزل مقصود و چهره معشوق نمایاند، ظلمت خواهان به تمسخرش گرفتند و به اذیتش پرداختند. آن بزرگ عزم، سال های سال هم شکنجه ها را تحمل کرد، ولی عاقبت آن جماعت گمراه را اصلاح ناپذیر دید. پس تقاضای عذابی سخت برا یشان کرد و پس از آن بود که درهای آسمان گشوده شد و چهل شبانه روز بر آنان باران بارید تا جهان را آب فراگرفت و زمین را از وجود ناپاکان تطهیر کرد.
آن گاه که قوم موسی(ع) فرمان پیامبر خدا را نادیده انگاشتند و در پیشگاه موسی(ع) سر به عصیان برداشتند و تن پروری را بر مجاهدت ترجیح دادند، خداوند چهل سال در بیابان ها سرگردانشان نمود.