جنبش مهدوی 313

سلام خوش آمدید

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسلام» ثبت شده است

امام باقر1

 

حضرت امام باقر (علیه السلام) می فرمایند :

 

اِستَشِر فی أمرِک الَّذینَ یخشَونَ اللَّهَ

در کار خود، [فقط] با کسانى مشورت کن که از خدا می ‏ترسند

تحف العقول، ص ۲۹۳

 

http://s4.picofile.com/file/7759641498/aksgif_ir_1522.gif

  • محمدرضا دهایی

 

امروز همخوانی سرود سلام فرمانده در کشور های مختلف دنیا نشان میدهد که ایران در محدوده جغرافیایی خویش محصور نیست، بلکه حرکت اجتماعی سلام فرمانده که نمود کاملی از اسلام سیاسی بود فراتر از مرز های جغرافیایی ایران قلوب مردم را به سمت خویش جذب می کند. هند، نیجریه ، سوریه ، روسیه ، میانمار ، تانزانیا ، لبنان ، ترکیه ، افغانستان ، انگلیس ، بحرین و ... تا کنون نام امام زمانشان را در جای جای میهنشان طنین انداز کرده اند. و آنچه زیبا نمود پیدا میکند وحدت ملل گوناگون با زبان و نژاد و رنگ های متفاوت ذیل ایدئولوژی مهدوی و کنار گذاشتن اختلافات است؛ همانا نسخه نهایی نجات بخش بشر جز این نیست...

  • محمدرضا دهایی

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «نقشه‌ی جامع هویّت زن در منطق اسلام این است؛ مادر خوب، همسر خوب، مجاهد فی‌سبیل‌الله، در عین حال کدبانو، مدیر خانه، و در عین حال عابد و بنده‌ی خدای متعال. و در نهایت، فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) نشان داد که زن میتواند به رتبه‌ی عالی عصمت برسد.» ۱۳۹۹/۱۱/۱۵

  • محمدرضا دهایی

 

 

نکته دوم: در صدر اسلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) دو ثقل مهم را برای هدایت و سعادت جامعه اسلامی به یادگار گذاشت، یکی کتاب آسمانی و دیگر اهل بیت (علیهم السلام) خود، این مطلبی است که حتی علمای اهل سنت در کتب روایی خود به آن اذعان داشته و آن را در کتب خود ثبت و ضبط کرده اند.[4]، این در حالی است که بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام عده ای از صحابه به بهانه «کافی بودن کتاب آسمانی» جامعه اسلامی را از برکات وجودی خاندان عصمت و طهارت محروم کردند.[5]

 

نکته سوم: با کنار گذاشتن مرجعیت دینی اهل بیت (علیهم السلام) جامعه اسلامی از بسیاری از معارف و آموزه های اسلامی محروم ماند، به طوری که پس از قرن ها برخی از آنها به این باور رسیده اند که آن معارف جز دین نبوده و به تبع لزومی برای پیروی و انجام آن معارف در دین نیست، با این کار نه تنها معارف اصیل اسلامی به دست فراموشی سپرده شد، بلکه بدعت هایی در این آیین شکل گرفت.

 

ما نباید به منظومه احادیث اسلامی به گونه جزیره ای نگاه کنیم؛ چرا که این رویکرد غلط موجب می شود ما از فهم دقیق معارف اسلامی محروم بمانیم، دیدن یک حدیث و رها کردن احادیث فراوان دیگر، برداشت سطحی از روایات را برای افراد به دنبال خواهد داشت، هر چند ما در احادیث امام مهدی شناسی (علیه السلام) با احادیثی مواجه می شویم که بیان گرد آوردن «امری جدید» است، ولی باید این احادیث را در کنار احادیث دیگر مشاهده کنیم، احادیثی که گویای این است که امام مهدی (علیه السلام) اقامه کننده سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) است و امری که ایشان اقامه می کنند در واقع همان سنت و شریعت نبوی است نه شریعتی جدید، کتابی که او معارف آن را تبیین خواهد کرد، همان کتاب قرآن موجود در جامعه اسلامی است نه کتاب جدید دیگری.

 

منبع : سایت تبیان

 

[4]. نسائی، السنن الکبری، ح ۸۱۴۸.
[5]. ر.ک: ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹. «پس از رحلت پیامبر،‌ خلفاء کتابت حدیث را ممنوع کردند. ابوبکر علت این منع را اختلاف راویان و به تبع آن اختلاف بین مردم اعلام کرد و تمسک به قرآن را برای شناخت حلال و حرام و دستورات دینی کافی دانست.»

  • ۰ نظر
  • ۲۸ فروردين ۰۰ ، ۱۷:۳۰
  • محمدرضا دهایی

 

با درنگ در برخی احادیث مهدویت با روایاتی مواجه می شویم که در آنها این چنین بیان شده است که هرگاه امام مهدی(عجله الله تعالی فرجه) ظهور نماید، گویی آیین و دین جدیدی خواهد آورده![1] در این نوشتار به بررسی و جواب این تفکر خواهیم پرداخت.
برای پاسخگویی به سؤال مورد نظر درنگ در نکاتی که ارائه خواهیم داد بسیار اهمیت دارد.


نکته اول:  اگر با دید محققانه و منصفانه به تاریخ صدر اسلام نگریسته شود، و در محتوا و آیین وحیانی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) مبلغ و مروج آن بود خوب تأمل شود، اقرار خواهیم داشت، بخش مهمی از رسالت نبوی (مرجعیت دینی اهل بیت (علیهم السلام)) که به نوعی تکمیل کننده آیین آسمانی پیامبر بود،[2] در اثر زیاده خواهی عده ای خواص به دست فراموشی سپرده شد، این در حالی است که اهمیت و جایگاه ولایت امری و مرجعیت دینی اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) از چنان اهمیتی برخوردار است که باری تعالی به پیامبر خود می فرماید: اگر در ابلاغ این امر کوتاهی کنی و حقیقت آن را برای مردم تبیین و روشن نکنی گویی رسالت خود را به اتمام نرسانده ای. «اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملًا (به مردم) برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام نداده ‏اى.» [3]

 

منبع : سایت تبیان

 

[1]. الغیبة (للنعمانی)، ص233. «...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُومُ الْقَائِمُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ کِتَابٍ جَدِیدٍ وَ قَضَاءٍ جَدِی؛ ..ابى بصیر که گفت: ابو جعفر (امام باقر) علیه السّلام فرمود: امام قائم که قیام کند امرى نو و کتابى نو و قضاوتى نو خواهد داشت...»
[2]. سوره مائده، آیه 3: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا»
[3]. مائده، 67.

  • ۰ نظر
  • ۲۷ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۳۶
  • محمدرضا دهایی

 

باسمه تعالی


درباره مبحث صلح امام حسن (ع) و چرایی آن ابتدا باید از آیات 15 و 16 سوره انفال آغاز کرد. آنجا که خداوند متعال می‌فرماید : یا ایها الذین آمنوا اذا لقیتم الذین کفرو زحفا فلا تولوهم الادبار.. و من یولهم یومئذ دبره ألا متحرفا لقتال او متحیزا الی فئة فقد باء بغضب من الله و ماویه جهنم و بئس المصیر --- ای کسانی که ایمان آورده اید ، هنگامی که با کافران رو به رو می شوید درحالی که دسته جمعی برای جنگ به سویشان رفته اید به آنان پشت نکنید و نگریزید 15. و هرکس در آن هنگام پشت به آنان کند و بگریزد ، با خشمی از خدا بازگشته و جایگاهش دوزخ است و آن بد بازگشتگاهی است ، مگر اینکه گریز و روی گردانی اش برای جنگ در ناحیه دیگر باشد ،یا بخواهد به گروهی از رزمندگان بپیوندد و در کنار آنان با دشمن بجنگد.16 ---

 

در این آیه خداوند هرگونه فرار در هنگام جهاد با دشمنان را به مثابه دوزخی شدن انسان و گرفتار شدن به خشم خود بیان کرده، با این استسنا که هرگونه عقب نشینی به منظور تجدید قوا برای وارد کردن ضربه قوی تر به دشمن را مطلوب ارزیابی می‌کند. حال باید دید در ماجرای صلح امام حسن عقب نشینی به منظور تجدید قوا بوده یا ترس از جنگ و کشته شدن...؟


بر مبنای چندین اصل به طور مسلم می‌توان به مورد اول رسید. اولا اگر امام حسن به جنگ می‌شتافتند مشخصا در وهله اول امام حسین که برادر کوچک تر امام حسن هستند اجازه ورود برادر بزرگتر به جنگ را نداده و به دلیل وجود اندک یاران و اصحاب شهید می‌شدند. ثانیا دیگر اصحاب و یاران امام مثل حجر بن عدی، عدی بن حاتم و میثم ها نیز شهید می شدند و درنهایت امام حسن (ع) بعد از حضور در جنگ شهید می‌شدند. بعد از این واقعه معاویه و دستگاه حکومتش با در دست داشتن قدرت تبلیغاتی آن زمان، امام حسن (ع) را فردی اخلالگر در امور اسلامی معرفی کرده و حال در این هنگام که امام سجاد (ع) باید به روشنگری در این مسئله و بیان حقایق بپردازند تنها دو سال دارند و مسلما توان چنین کاری از ایشان ساقط است و بدین ترتیب دیگر هیچ اثری از اسلام ناب محمدی نمی‌ماند و هرآنچه که می‌ماند اسلام معاویه است.


حتی این فرض هم موجود است که امام حسن (ع) بعد از یک جنگ طولانی اسیر شوند که در این صورت معاویه می توانست به مانند یک فرد پیروز وارد شهر کوفه شده و سپس با آزادسازی امام حسن در راه خدا ذهن سطحی نگر مردم را بیش از پیش بفریبد. پس مسلما حضور امام حسن در جنگ و شهادت یا اسارت ایشان به معنای از بین رفتن اسلام و ریشه کن شدن آن بود.


و اما مسئله دوم تجدید قوا یا همان تحرف لقتال و تحیز الی فئة است.
نکته حائز اهمیت در باب این مسئله آن زمانی است که امام حسن (ع) هنگامی که بعد از صلح به کوفه برمیگردند و حکومت را در دست فردی ظالم، فاسد و ستمگر می‌بینند فورا در جلسه ای با اصحاب و یاران نظیر سلیمان صرد خزاعی، همدانی و... جمع شده و رسما شالوده اولین حزب سیاسی اسلام را پایه ریزی می کنند. حزبی که وظیفه اش مبارزه پنهانی با قدرت های فاسد و ستمگر زمانه برای به حکومت رساندن اهل بیت در گوشه و کنار سرزمین های اسلامی است.


حزبی سیاسی که در زمان امام حسین (ع) در کوفه با جمع آوری تعداد زیادی از امضاها ایشان را به کوفه دعوت کرده و اعلان می دارند که با حاکم فاسد آن زمان خواهند جنگید تا امام حسین (ع) را به حکومت کوفه برسانند. گرچه آنها امام حسین را در طی اتفاقاتی یاری نمی‌کنند اما به هر حال ثمربخش قیامی نظیر توابین یا قیام مختار می‌شوند. به طبع این تجدید قوا بهتر از ریشه کن شدن اسلام است هرچند ممکن است عده زیادی را نسبت به امام حسن (ع) بدبین کند.

  • محمدرضا دهایی

 

باسمه تعالی 


سختی کار حضرت علی (ع) در مسیر هدایت مردم چه بود و از کجا نشأت میگرفت؟


برای پاسخ به این سوال باید از زمان بعد از پیغمبر به اوضاع نگریست. پس از پیغمبر ، بلافاصله حاکمانی می آیند که در دوران آنان به تدریج بسیاری از ارزش های اسلام از میان می‌رود. تبعیض و نژاد پرستی را رواج داده، عدالت را زیر سوال برده و به دنبال عیاشی و خوشگذرانی هایشان می‌روند و همه می‌شود نقطه مقابلی در برابر آنچه روزی پیامبر خدا از اسلام وعده کرده بود. حال بعد از گذشت ٢٣ سال حضرت علی مأمور است تا این ارزش های از دست رفته را برگرداند. یعنی انقلاب کند و جامعه ای را که به دوران جاهلیت نزدیک شده دوباره احیا کند. آن هم در میان جماعتی که تفکری کاملا سطحی را داراست و جهالت در آنها ریشه کرده است. مردمانی که ظاهربینند و چشمشان به نماز و روزه ای است که ترک نمی‌شود. مردم آن زمان هرکس را که به ظاهر به دستورات دین عمل کند را فردی شایسته تلقی می‌کنند. هر چند که در خفا به هر گناهی دست بزند. همین می‌شود که تفاوت میان علی (ع) و معاویه - که برای ما از زمین تا آسمان است - در آن زمان فقط تفاوت در میزان شایستگی است. در اینجا حضرت علی است که باید حقایق را برای عده ای ظاهربین و سطحی نگر مشخص کند و چه خون دل ها خورد علی در این راه و این می‌شود همان سختی کار علی (ع) که در نهایت او را به درجه شهادت نائل گردانید. چگونه حضرت علی اثبات کند معاویه که در میان مردم به کاتب وحی شهرت دارد فردی کافر است؟؟! حال که ایشان در نظر مردم نه تنها کاتب وحی نیست بلکه فقط از سلاله پیغمبر است.


چگونه علی (ع) اثبات کند که این قرآن های بر سر نیزه تنها یک نماد در انظار عمومی است و اینها همان کسانی اند که در خفا از هر توهین به قرآن و از هر عملی برای نابودی قرآن دریغ نمی‌کنند. شاید بیان عبارت عدم وجود کفر صریح ما را به فهم مسئله یاری دهد. در دوران حکومت حضرت علی و قبل از آن هیچ گاه کفر صریحی وجود نداشت تا علی (ع) که قرآن ناطق است با آن بجنگد.


در هرحال خون دلهای علی (ع) مسبب تغییراتی می‌شود اما هنوز باید بیایند امامان بعد از او تا ادامه دهنده راه او و کامل کننده انقلاب او باشند. و باید خاطرنشان کرد که امام حسن (ع) وارث چنین وضع اسف باری میان مردم است و بحث پیرامون صلح امام حسن (ع) از اینجا آغاز می‌شود.

کمااینکه صلح امام حسن (ع) برای اولین بار مردم را با کفر صریح معاویه روبه‌رو می‌کند، آنجا که در یکی از بندهای قرارداد درج شده که حکومت نباید موروثی باشد. و این صلح نقش موثری در روشنگری برای مردم ایفا می کند. صلحی که مجری اش حسن بن علیست.

  • محمدرضا دهایی

 

چهل روز باران

نقش و تأثیر قوانین کیفری و جزائی در نگهبانی از ارزش های انسانی و حراست از مرزهای اخلاقی و بقا و دوام جامعه انسانی غیرقابل انکار است و هیچ حکومت و نظامی، بدون قوانینی که میزان تخلف متخلفان را مشخص و سپس مجازات لازم را اجرا نماید، نمی تواند حتی برای مدتی کوتاه دوام داشته باشد؛ بلکه در کنار هر نظام و فرهنگی که رسالت آگاهی بخشیدن و ارتقای سطح افکار مردم را بر عهده دارد، باید تنبیه و تعزیر نیز برای آن دسته که هدایت ها و منطق های محکم را نمی پذیرند، وجود داشته باشد تا حرمت قانون و ارزش آزادی در اجتماع محفوظ بماند.

از دیدگاه اسلام تأثیر اجرای قوانین کیفری، در به سعادت رساندن جامعه کاملاً روشن است و پیشوایان دین و مفسران مکتب، هر کدام در فرصت های مناسب مطالبی در این باره فرموده اند. پیامبر اسلام’ می فرمایند:

«...و حد یقام لله فی الارض افضل مِنْ مَطَرِ اربعین صَباحاً»؛[20] خیر و برکت اجرای یک حدّ از حدود الهی که برای خدا در روی زمین اجرا می شود، برتر از باریدن چهل روز باران است.

عدالت فرمان روایان نیز از نظر تأثیر، چنان برکتی برای جامعه دارد که یک روز عدالت پیشوایان، منفعتی بیشتر از چهل روز باران دارد. رسول خدا’ فرمودند:

« یوم واحد من سلطان عادلٍ خیرٌ مِنْ مَطَرِ أربعین یوماً»؛[21] یک روزِ حاکم عادل، بهتر و پرمنفعت تر از چهل روز باریدن باران است.

 

  • محمدرضا دهایی

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : 

آنکه ساعتی خواری فراگرفتن علم را تحمل نکند برای همیشه در خواری نادانی خواهد ماند.

بحار الانوار ، ج 1 ، ص 77

 

امام حسن مجتبی (ع) می فرمایند : 

همانا محبت و دوستی با ما ( اهل بیت رسول الله ) سبب ریزش گناهان - از نامه اعمال می شود ، همان طوری گه وزش باد برگ درختان را می ریزد.

کلمه الامام حسن ، ج7 ، ص 27

 

حضرت امام رضا (ع) می فرمایند :

هرکس نمی تواند کفاره گناهانش را بپردازد ، بر محمد و آل محمد بسیار صلوات فرستد زیرا صلوات گناهانش را کاملا از بین می برد.

عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج1 ، ص294

 

  • محمدرضا دهایی

 

اربعین در قرآن

در قرآن کریم واژه «اربعین» چهار بار به کار رفته است: در سوره های احقاف، اعراف، بقره و مائده. در سه سوره اخیر، موضوع آیات، داستان حضرت موسی(ع) می باشد که در این جا واژه اربعین در داستان پرماجرای موسی(ع) می پردازیم:

آن روز که حضرت موسی(ع) بنی اسرائیل را از یوغ استبداد فرعون نجات بخشید و در سرزمینی پر از نعمت و رحمت خداوندی ساکن شدند، موسی(ع) به فرمان پروردگار عازم کوه طور شد تا سی روز را برای مناجات و نیایش و گرفتن وحی در آن مکان مقدس بگذراند. موسی با وعده سی روز غیبت، برادرش هارون را به عنوان نماینده در میان بنی اسرائیل معرفی کرد. آیه 142 سوره اعراف چنین می فرماید:

{وَوَاعَدْنَا مُوسَی ثَلَاثِینَ لَیلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیلَةً وَقَالَ مُوسَی لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ}؛ و ما به موسی وعده سی شب را دادیم و چون آن وعده به پایان رسید، ده شب دیگر بر آن افزودیم تا سی را به چهل تکمیل کردیم و موسی به برادرش هارون گفته بود که تو جانشین من در میان بنی اسرائیل باش و راه اصلاح را پیش گیر و از پیروی مفسدین و تبه کاران بپرهیز.

در این قسمت از داستان حضرت موسی(ع) عنایت ذات باری تعالی را نسبت به عدد اربعین می بینیم که تأثیر مدت نیایش و تکمیل عبادت موسی در تعالی روح و تکامل جان آن پیامبر عظیم الشأن، باید به «اربعین» ختم گردد، نه به «ثلاثین» و این موضوعی است که باید بدان توجه داشت. همچنین در آیه 51 سوره بقره، سرگذشت انحراف بنی اسرائیل و شرح ماجرای گوساله پرستی آنان را به عنوان ظلمی بزرگ در رسالت الهی موسی(ع) بیان می فرماید.

در آیات 20 تا 26 سوره مائده به گوشه ای دیگر از جهاد پی گیر موسی(ع) اشاره نموده و از بنی اسرائیل خواسته تا با جباران و ستمگرانی که در سرزمین مقدس فلسطین ساکنند و آن سرزمین مطهر را با رفتارهای ناشایست خود آلوده ساخته اند، به جهاد و جنگ برخیزند؛ ولی آنان به ندای موسی چنین لبیک گفتند:

{قَالُوا یا مُوسَی إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّی یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ}؛ گفتند: ای موسی! مسلماً در آن جا مردمی زورگو و ستمگر قرار دارند، و ما هرگز وارد آن جا نمی شویم تا آنان از آن جا بیرون روند؛ پس اگر از آن جا بیرون روند، البته ما وارد خواهیم شد.

 

  • محمدرضا دهایی

 

روایاتی که درباره اربعین و اربعینیات وارد شده، بیشتر به سیر باطنی و تعالی روحی توجه دارد و در واقع، چنین استفاده می شود که انسان هر حرکت مخلصانه و خداخواهانه ای را که تا چهل بار ادامه داده باشد، دریچه ای از نور و روشنایی به روی او گشوده می شود و آغاز یک سلسله جوشش ها و لذت ها، بینایی ها و رویش ها در زندگی روحانی و معنوی اوست. قرآن مجید در سوره احقاف آیه 15 بعد از اینکه سیر طبیعی بشر را در تکوین و خلقت بیان می کند و او را به سن «چهل» که می رساند در فضای دیگری قرارش می دهد و اربعین را سرفصل زندگی معنوی او می شمارد:

{وَوَصَّینَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کرْهًا وَوَضَعَتْهُ کرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّی إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکرَ نِعْمَتَک الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَی وَعَلَی وَالِدَی وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیک وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ}؛ و ما انسان را به نیکی و احسان نسبت به پدر و مادرش سفارش کردیم، به ویژه مادر که با رنج و مشقت دوران حمل و زایمان را تحمل نمود و مدت حاملگی و دوران شیرخوارگی او بر روی هم سی ماه بود تا این که رشد کرد و اندامش استوار گردید و رفته رفته به چهل سال رسید. پس از گذشت چهل سال، عرض کرد: پروردگارا! مرا بر نعمت هایی که به من و پدر و مادرم عطا کردی، شکر بیاموز و به آن کاری که موجب رضای توست موفّق بدار و فرزندانم را صالح گردان. خداوندا! من به سوی تو بازگشتم و از مسلمین و تسلیم شدگان اوامر تو هستم.

این آیه را می توان به دو بخش تقسیم کرد که بخش اول آن، مربوط به دوران رحم مادر و هنگام شیرخوارگی و نوجوانی و جوانی تا سن چهل سالگی است. بخش دوم آیه از اربعین به بعد است که باید مورد توجه قرار گیرد. نکاتی که در این آیه بعد از «اربعین» آمده، کاملاً حالات روحی و عرفانی انسان مسلمان را مشخص می کند و بیان می کند که تو در این بازار جهان، کالای عمر را به عنوان ارزنده ترین سرمایه در اختیار داشتی؛ مخصوصا دوران جوانی را که همراه با اوج یک سلسله غرایز تند و طوفانی است و گاه انسان را چون پر کاهی اسیر تندباد هوا ها و هوس ها می کرد، پشت سر گذاشتی و اینک به سن چهل رسیدی. دیگر باید در میدان این درگیری ها و پس از این همه تجربه ها تکامل روحی پیدا کرده باشی و زمینه اصلاح در تو پدید آمده باشد.

 

  • محمدرضا دهایی

 

آن گاه که مشیت خداوند بر آن قرار گرفت که پیکر آدم را از مشتی خاک بیافریند، می خانه عشق آماده پذیرایی منبع «اسماء الله» شد و دست قدرت الهی در یک اربعین، گِل آدم بسرشت و سپس به پیمانه زد: «خَمَرْتُ طینۀَ آدَمَ بِیَدی أرْبعینَ صَباحاً»[1]

بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی                  کاندر این جا طینت آدم مخمر می کنند

آن روز که با تیشه فریب شیطان، جدّ ما آدم ابوالبشر(ع) از اصل خود جدا گردید و لباس بهشتی از تن او افتاد، ردای «هبوط» را بر قامتش افکندند و به این جهانش تبعید کردند. فراق بهشت، چنان سخت بیازردش و درد جدایی از اصل را چنان شرحه شرحه سر داد که حیوانات وحشی صحرا بر غمش محزون شدند. او یک اربعین در فراق روضه رضوان گریست و از آن زمان در صف گریه کنندگان یا «بکائین» عالم قرار گرفت.

آن روز که قابیل، قاتل هابیل(ع) شد و نخستین مظلوم تاریخ به دست برادرش به شهادت رسید، آدم(ع) بر شهادت فرزند فرزانه اش «چهل شبانه روز» گریست.

آن زمان که نوح نبی الله(ع) ندای توحید سر داد و مصباح هدایت را پیش روی گمراهان برافروخت تا سرمنزل مقصود و چهره معشوق نمایاند، ظلمت خواهان به تمسخرش گرفتند و به اذیتش پرداختند. آن بزرگ عزم، سال های سال هم شکنجه ها را تحمل کرد، ولی عاقبت آن جماعت گمراه را اصلاح ناپذیر دید. پس تقاضای عذابی سخت برا یشان کرد و پس از آن بود که درهای آسمان گشوده شد و چهل شبانه روز بر آنان باران بارید تا جهان را آب فراگرفت و زمین را از وجود ناپاکان تطهیر کرد.

آن گاه که قوم موسی(ع) فرمان پیامبر خدا را نادیده انگاشتند و در پیشگاه موسی(ع) سر به عصیان برداشتند و تن پروری را بر مجاهدت ترجیح دادند، خداوند چهل سال در بیابان ها سرگردانشان نمود.

 

  • محمدرضا دهایی
جنبش مهدوی 313

این وبلاگ برای خشنودی و رضایت حضرت مهدی (عج) تاسیس شد. باشد که مورد عنایت ایشان قرار گیرد و مفید فایده باشد. انشاءالله

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران