آیا در هنگام ظهور دین جدیدی ظهور خواهد کرد؟ ( بخش دوم )
نکته دوم: در صدر اسلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) دو ثقل مهم را برای هدایت و سعادت جامعه اسلامی به یادگار گذاشت، یکی کتاب آسمانی و دیگر اهل بیت (علیهم السلام) خود، این مطلبی است که حتی علمای اهل سنت در کتب روایی خود به آن اذعان داشته و آن را در کتب خود ثبت و ضبط کرده اند.[4]، این در حالی است که بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام عده ای از صحابه به بهانه «کافی بودن کتاب آسمانی» جامعه اسلامی را از برکات وجودی خاندان عصمت و طهارت محروم کردند.[5]
نکته سوم: با کنار گذاشتن مرجعیت دینی اهل بیت (علیهم السلام) جامعه اسلامی از بسیاری از معارف و آموزه های اسلامی محروم ماند، به طوری که پس از قرن ها برخی از آنها به این باور رسیده اند که آن معارف جز دین نبوده و به تبع لزومی برای پیروی و انجام آن معارف در دین نیست، با این کار نه تنها معارف اصیل اسلامی به دست فراموشی سپرده شد، بلکه بدعت هایی در این آیین شکل گرفت.
ما نباید به منظومه احادیث اسلامی به گونه جزیره ای نگاه کنیم؛ چرا که این رویکرد غلط موجب می شود ما از فهم دقیق معارف اسلامی محروم بمانیم، دیدن یک حدیث و رها کردن احادیث فراوان دیگر، برداشت سطحی از روایات را برای افراد به دنبال خواهد داشت، هر چند ما در احادیث امام مهدی شناسی (علیه السلام) با احادیثی مواجه می شویم که بیان گرد آوردن «امری جدید» است، ولی باید این احادیث را در کنار احادیث دیگر مشاهده کنیم، احادیثی که گویای این است که امام مهدی (علیه السلام) اقامه کننده سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) است و امری که ایشان اقامه می کنند در واقع همان سنت و شریعت نبوی است نه شریعتی جدید، کتابی که او معارف آن را تبیین خواهد کرد، همان کتاب قرآن موجود در جامعه اسلامی است نه کتاب جدید دیگری.
[4]. نسائی، السنن الکبری، ح ۸۱۴۸.
[5]. ر.ک: ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹. «پس از رحلت پیامبر، خلفاء کتابت حدیث را ممنوع کردند. ابوبکر علت این منع را اختلاف راویان و به تبع آن اختلاف بین مردم اعلام کرد و تمسک به قرآن را برای شناخت حلال و حرام و دستورات دینی کافی دانست.»