نظریه ادیان درمورد مهدویت ( بخش دوم )
یهودیان برخلاف برخی اقوام دیگر که دوران طلایی تاریخ خود را در گذشتههای تاریک و بسیار دور میبینند، به آینده چشم دوختهاند و انبیای بنیاسرائیل بارها به «روزهای آخر» که هنوز فرا نرسیده است، به عنوان دوران اعتلای نهایی و عظمت ملی یهود اشاره کردهاند. امید به آیندۀ نورانی و مشحون از سعادت در دل عامۀ مردم، روزبهروز نهتنها شدت یافت، بلکه به رؤیاهای شگفتانگیزی هم دامن زد.
نام منجی موعود قوم یهود «ماشیح» یا «تدهینشده با روغن مقدس» است که از جانب خدا مأمور آغاز این دوران تازه و پر از شگفتی است و محور آیندۀ درخشان قوم یهود است. تلمود، منبع سنت شفاهی یهود، صدهابار به ماشیح و مأموریت او اشاره کرده است.
اعتقاد به ماشیح و آمدن او چنان جایگاهی در میان قوم یهود دارد که آن را نقشۀ خدا برای نجات بشر میدانند و معتقدند وقتی هیچ نبود، ماشیح یا مسیحا وجود داشت.[1]
مسیحاباوری در ادیان ابراهیمی به چه معناست و ماشیح چه فرقی با مسیحا دارد؟ آیا ماشیح زنده است و در غیبت به سر میبرد؟
اصطلاح «مسیحاباوری»[2] از واژۀ «مسیحا»[3] که ترجمهای از واژۀ عبری «ماشیح»[4] به معنای تدهینشده میباشد، گرفته شده است. ماشیح در اصل به پادشاهانی اطلاق میشد که برای بر تخت نشستن، روغنمالی و تدهین مقدس میشدند.[5] مسیحاباوری یا مسیانیزم را میتوان با تسامح معادل موعودباوری یا منجیگرایی عام هم به کاربرد؛ چراکه این اصطلاح در فضای یهودیت شکل گرفته و همانطور که میدانیم، مشخصات و مؤلفههای موعود در ادیان مختلف متفاوت است.